کد خبر : 61174
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۹

به مناسبت ارتحال یار دیرین امام و رهبری؛

بازخوانی دیدار اعضای ستاد بزرگداشت آیت‌الله بهجت(ره) با علامه مصباح یزدی+ تصاویر

بازخوانی دیدار اعضای ستاد بزرگداشت آیت‌الله بهجت(ره) با علامه مصباح یزدی+ تصاویر

اعضای ستاد بزرگداشت آیت‌الله العظمی بهجت فومنی(ره) اواخر دی ماه سال ۱۳۹۵ به دیدار آیت‌الله مصباح یزدی در شهر قم مشرف شدند که ایشان به نکات مهم و راهگشایی اشاره فرمودند. متن کامل سخنان ایشان در نشست مذکور برای اولین بار در این نشریه منتشر می‌شود: خداوند را شاکرم که حیات و توفیقی عنایت فرمود.

به گزارش گیلانستان، اعضای ستاد بزرگداشت آیت‌الله العظمی بهجت فومنی(ره) اواخر دی ماه سال ۱۳۹۵ به دیدار آیت‌الله مصباح یزدی در شهر قم مشرف شدند که ایشان به نکات مهم و راهگشایی اشاره فرمودند. متن کامل سخنان ایشان در نشست مذکور برای اولین بار در این نشریه منتشر می‌شود:

خداوند را شاکرم که حیات و توفیقی عنایت فرمود تا شما عزیزان را از نزدیک زیارت کنم و برای تشکیل ستاد بزرگداشت آیت الله بهجت از شما تشکر کنم؛ برای موفقیت این مجموعه دعا می‌کنم. نعمت‌هایی که خدای متعال به انسان‌ها عنایت فرموده از نظر سطح ارزش بسیار متفاوت هستند؛ از هوایی که تنفس می‌کنیم و غذایی که می‌خوریم نعمت خداست تا چیزهایی که عقل انسان به آن نمی‌رسد. آنقدر سطح نعمات بالاست که باید بتوانیم آنها را بشناسیم و ارزشیابی کنیم. نعمت‌های خداوند از صفر به سمت بالا و در واقع به سوی بی‌نهایت می‌رود و حد و مرزی ندارد. یکی از نعمت‌هایی که بنده و امثال بنده از ارزشیابی آن عاجز هستیم، وجود بندگان صالحی است که مورد پسند خداوند هستند. وجود و حضور این انسان‌ها در دنیا و میان ما، برکات بی‌شماری دارد و آنقدر ارزشمند است که هر اندازه فکر کنیم از درک آن عاجزیم. در درجه اول انبیاء و اولیاء(صلوات‌الله علیهم اجمعین) و وجود مقدس ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) قرار دارند که توفیق درکشان را پیدا نکردیم و در مرحله بعد آنهایی که به اهل بیت نزدیک هستند و ما نه مقدار نزدیکی‌شان را می‌توانیم درک کنیم که چقدر به ائمه نزدیک هستند و نه اینکه کدام‌شان نزدیک‌ترند و اینکه چه برکاتی دارند. ما فقط می‌دانیم خداوند عنایاتی به برخی از بندگانش عطا کرده که خیلی ارزشمند است.
از آثار وجود امثال آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) این است که برکات ایشان تنها منحصر به زمان حیات نبود. بنده حدسم این است که اکنون نیز فیوضاتی از ایشان به کسانی که می‌پسندند و صلاح می‌دانند می‌رسد که دیگران نمی‌توانند درک کنند. یک جمله‌ای خود ایشان فرمودند که می‌تواند مستند عرض بنده باشد؛ برکات وجود اولیای خدا منحصر به زمان حیات‌شان نیست. ایشان فرمودند: «اولیای خدا بعد از وفات‌شان دست‌شان بازتر است». این برای بنده خیلی امیدبخش است. ما در زمان حیات ایشان مهربانی و الطاف و چیزهایی را درک کردیم که واقعا هیچ پدری به فرزندش نداشته است نه تنها نسبت به من بلکه نسبت به همه. اگر این جمله را اضافه کنیم که اولیای خدا بعد از وفات‌شان دست‌شان بازتر است باید هنوز هم امیدوار باشیم که آن برکات به صورت کامل‌تری ادامه داشته باشد. البته این سنت الهی است که خدای متعال چیزی را جبراً به انسان تحمیل نمی‌کند باید بخواهید تا به شما بدهد؛ اگر بنا بود خداوند از فیوضات خویش به هر کسی بدهد دیگر انسان نمی‌شد و همه فرشته بودند. به هر حال بنده با استفاده از فرمایشات ایشان فکر می‌کنم یکی از باب‌های رحمتی که خداوند هنوز برای ما باز گذاشته است این است که با توسل و درخواست از آیت الله بهجت بخواهیم که برای ما طلب استغفار و برای موفقیت‌مان دعا کنند؛ این جمله را در همین مقام گفتند که یعنی دعای اولیای خدا بعد از وفات ایشان نیز ادامه دارد. خداوند ان‌شاء‌الله آنچه کرم خودش اقتضا دارد به ایشان و امثال ایشان عنایت فرماید.

در مقابل لطفی که خداوند می‌کند وظایفی برای ما ایجاد می‌شود  که اولین آن شکرگزاری است؛ ما اگر آیت الله بهجت را نشناخته بودیم چقدر کمبود داشتیم؟ از علم، فقاهت و امثالم که بگذریم، ایشان برکاتی داشتند که از دست بقیه ساخته نیست. خدا به ایشان چیزهایی داده که به سایرین نداده است نه اینکه بخل کرده بلکه لیاقتش را نداشته‌ایم. در مقابل این برکات ما یک‌سری وظایفی داریم؛ خدا را شکر در عصری زندگی می‌کنیم که آیت الله بهجت را شناختیم و در حدی که خدا توفیق داده بود به حضورشان شرف‌یاب شدیم و بالاتر اینکه از فیوضات معنوی ایشان به اندازۀ ظرفیت خودمان بهره بردیم. مقتضای این شکر این است که نگذاریم این برکات خاموش شود یعنی کارهایی را که ایشان شروع کرده‌ و بابی را که باز کرده‌اند ما نبندیم؛ بگذاریم باز باشد و اگر بذری را افشانده‌اند سعی کنیم به ثمر برسد و آن را آبیاری کنیم.
به نظر بنده یکی از زمینه‌های این شکر عملی، حوزه علمیه است که ایشان در شهر فومن تاسیس کرده است علی‌رغم اینکه بسیاری ارزش هر چیزی را در ظواهرش مانند وسعت، ساختمان و جنس می‌دانند ولی ما از ایشان آموختیم که ارزش امور معنوی به ظواهر نیست و ممکن است ارزش یک چهار دیواری خشتی از کاخ‌های بسیاری بالاتر باشد. به‌عنوان نمونه، حوزۀ علمیه آقای کوهستانی که نه ساختمان مجهزی و نه تشکیلات آنچنانی دارد اما هر کسی که از آنجا بهره‌ای گرفت منشا برکات زیادی شد مثل آقای هاشمی‌نژاد که از شاگردان مرحوم کوهستانی بود. زندگی  آقای کوهستانی و مدرسه‌شان در عین سادگی بود و کسی فکر نمی‌کرد چنین آثاری را به جای بگذارد حتی پذیرایی که از طلاب می‌کردند خیلی ساده و مختصر بود ولی خدا می‌داند که از همین خانۀ خشتی چه انواری به عالم منتشر شده است. البته بنده الان اطلاع ندارم وضعیت آنجا چگونه است فقط این مطلب را به‌عنوان مثال عرض کردم که ارزش کارهای معنوی به ظواهر نیست؛ همانطور که معبد پیامبر یک چهار دیواری خشتی با پوشش درخت خرما بود که منشاء برکات زیادی برای اسلام شد.
به گمان بنده افرادی که افتخار انتساب به آیت الله بهجت را دارند اگر می‌خواهند شکر عملی داشته باشد به اندازه توان خود تلاش کنند تا حوزه علمیه ایشان در فومن تقویت شود. طبعا در این عالم اسباب ظاهری و امور مادی نیز نیاز است اما احترام بیشتر در گرو امور معنوی آن است کسانی که جذب آنجا می‌شوند باید افراد پاکی باشند. برنامه‌هایی که اجرا می‌شوند برنامه‌های سازنده‌ و در خور نام آیت الله بهجت باشد. اگر اینگونه شد حتما ایشان کسانی را که این کار را انجام می‌دهند دعا می کنند و دعای ایشان نیز حتما مستجاب خواهد شد و برکاتش به آنها  برخواهد گشت و برای دنیا و آخرت‌شان مفید خواهد بود. چه بسا قرن‌ها از همان خانۀ کوچک، علمای بزرگی پرورش پیدا کنند و هر روز برای کسانی که خشتی آنجا گذاشته‌اند ثوابی به‌حساب آید.
البته برگزاری مجالس سالیانه برای بزرگداشت آیت الله بهجت به جای خود بسیار ارزشمند است و موجی  ایجاد می‌کند اما آثار این موج تنها چند روز پابرجاست و کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شود لکن اگر مدرسۀ ایشان برنامه‌ای داشته باشد و موجب تربیت کسانی شود قابل مقایسه با این اقدامات سالیانه نخواهد بود. کما اینکه این دو مکمل هم هستند. همین که مردم هر سال در چند روز مخصوص به یاد آیت الله بهجت باشند باعث ایجاد یک ارتباط قلبی و روحی با ایشان می‌شود و به همین جهت مشمول دعاها و برکات ایشان خواهند شد و همه نورانیت و صفای ایجاد شده را احساس خواهند کرد. خداوند چقدر برکات نصیب این خانه کوچک کرده است و چقدر فرشتگان آمدند اینجا دور این ساختمان و مجالس طواف کرده‌اند؛ ما اینها را نمی‌بینیم اما این چیزها کمترین عنایت الهی برای بندگانی است که خداوند دوستشان دارد و خیلی بیشتر از اینها به بندگانش عنایت می‌کند. به هر حال بنده به سهم خود از قدردانی آقایان از این نعمت بزرگ که خدای متعال در اختیار مردم گیلان و به تبع مردم ایران و حتی عالم اسلام قرار داده است، تشکر می‌کنم.

آرزو می‌کنم ای کاش جوان‌تر بودم و می‌آمدم در مراسم آیت‌الله بهجت آستینی بالا می‌زدم، جارویی می‌کشیدم، چای می‌دادم، کفش جفت می‌کردم که متاسفانه این توفیقات از ما سلب شده است. من پنجاه قدم که از منزل تا اینجا می‌آیم خسته می‌شوم و حرف‌زدن برایم سخت می‌شود. ان شا الله خداوند امثال شما را برای حفظ اسلام و این نظام اسلامی موفق‌تر بدارد و همه ما را مشمول دعای این بزرگوار و آن آقایی که ایشان خودش را خاک پای او می‌دانست قرار دهد. آن آقا آنقدر لطف دارد که اگر بخواهد به یکایک ما می‌تواند عنایت داشته باشد. ایشان خستگی ناپذیر است تنها ما باید لیاقت دریافت را داشته باشیم و این لیاقت را با درخواست و توسل پیدا کنیم و الا از طرف او هیچ منعی وجود ندارد. شاگرد و دست‌پروردۀ مکتب او مرحوم آیت الله بهجت نیز اینگونه بود و نسبت به هیچ‌کس بخل نداشت. گاهی که دوستان بچه‌های خود را سر کلاس درس می‌آوردند ایشان دست محبت بر سر بچه‌ها می‌کشیدند و با آنها مهربانی می‌کردند. من موارد اینچنینی زیادی را سراغ دارم.
قطعا می‌شود فهمید که ایشان نسبت به دوستان خود عنایت خاصی خواهند داشت؛ دوستی ایشان بر اساس اطاعت خداست و تنها به قوم، خویش و همشهری خلاصه نمی‌شود. آنچه که به ذهن من می‌رسد این است که همه سعی کنیم راه و کلام آیت الله بهجت و آنچه که ایشان عاشق آن بود و علاقۀ زیادی داشت و همت می‌کرد را دنبال کنیم.
ایشان به ظواهر اعتنایی نداشتند و این امر در لباس، خانه و وسایل زندگیشان نمایان بود؛ من یادم می‌آید بیش از ۵۰ سال پیش که ما به منزل ایشان می‌رفتیم یک جفت قالیچۀ زرد رنگ بافت گیلان زینت‌بخش مجلس ایشان بود که تا این اواخر عمرشان هم آنجا بود. پرده‌ای بر در خانۀ ایشان آویخته بود که حیاط را جدا می‌کرد و بسیار رنگ و رو رفته و کهنه شده بود؛ یک جا کفشی دم‌ درب خانه‌شان بود که کفش‌های کهنه را در آن می‌گذاشتند که این اواخر صندوق اسناد شده بود. اینها نشانۀ دلبستگی کم ایشان به دنیا بود و حالا  که عالم را شهوداً از نزدیک دیده‌اند مطمئنا به طریق اولی به ظواهر اعتنایی ندارند و به خدا و ارزش‌های الهی اعتنا دارند. اگر بخواهیم بیشتر مشمول الطاف و دعاهای ایشان قرار بگیریم باید همان‌ها را دنبال کنیم؛ باز تاکید می‌کنم همت کنید تا آن مدرسه احیاء شود و رشد کند و در مدیریت و برنامه‌های آن طوری عمل شود که خاطر امام زمان (عج) خشنود و روح ایشان نیز شاد شود. ما که دستمان نمی‌رسد کاری کنیم شاید اگر هم می‌رسد همت انجام آن را نداشتیم. حرف‌زدن آسان است ولی عمل‌کردن خیلی آسان نیست ان شاالله خداوند به شما توفیق دهد تا عمل کنید؛ چه بسا حوزۀ علمیۀ آیت الله بهجت قرن‌ها یک مرکز پخش انوار الهی شود. حال کسانی ممکن است فکر کنند که آنجا ساختمان ساده‌ای است با تعدادی طلبه! توجه کنید مگر محیطی که آیت الله بهجت در آن پرورش یافت چه کاخی بود؟
حدود ۶۰ سال پیش که گاهی برای دست‌بوسی به منزل ایشان می‌رفتیم یک اتاق داشتند که با یک پرده‌ به دو قسمت تقسیم می‌شد. باید مدتی معطل می‌ماندیم تا پرده را بکشند چون آن طرف پرده خانوادۀ محترمشان زندگی می‌کردند. خانه ایشان اجاره‌ای بود و اتاق پذیرایی مستقل نداشت. آیا این کمبود‌ها در کاهش مقام و ارزش ایشان تاثیری داشت یا برعکس بود؟ حدس بنده این است که اگر جلوی آیت الله بهجت تلّی از سکه‌های طلای خالص بود و در کنار آن نیز تلّی از خاک یا شن یا چیزهای آلوده، نگرانی ایشان این بود که چه وظیفه‌ای در قبال اینها دارد. اگر خداوند یک شمه‌ای از آن نور و معرفتی که به ایشان عنایت کرده بود را به ما بدهد زندگی ما اصلاح می‌شود. ذلک فضل الله یوتیه من یشا. ان‌شاء‌الله که دعاهای ایشان شامل حال همه ما بشود و خداوند همه ما را عاقبت بخیر کند.

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار