برگی از روایت های روزنگار سردار امیرگل/ شهید «ابوعمار» می گفت؛ «خودی ها» قله ها را تخلیه می کنند!

به گزارش گیلانستان کمترسخن می گویند! می توان این جماعت(کم گو و کوشه نشین)را مخزن اسرارشهدا و رزمندگان دلاورگیلانی در طول دوران دفاع مقدس نامید. سخت است این سری از شخصیت های دوران دفاع مقدس را به سخن وا داشتن و سخت تر اینکه این ها قصد دارند سینه های مملو از رازهای آسمانی شان را با خود به قیامت ببرند !! . انگاراسرارنهفته در درونشان تنها متعلق به خودشان است .مردم ، نسل حاضر و نسل آینده هیچ سهمی ازآن ندارند!!

سیدعلی آقازاده، نادرامیرگل ،حاج قاسم شافعی ، محمد تقوی زاده ، فرامرز بشارتی ،بهروزجلایی،خسرو زنبوری ، جمشید شعبانپور ، هوشنگ پروانه، صادق رضایی، و…. و… و…  فرماندهان ورزمندگانی هستند که آدم می میرد تا یک قطره از دریای اسرارشان را استخراج کند برای این نسل از انقلاب!.

کاری به وضعیت امروزشان نداریم ولی اگراین گنج های ناب با ظرافت استخراج شوند باخود دنیایی را به حرکت درخواهندآورد .

به تاریخ نگاه کنیم! یک زینب(س) در حادثه کربلای سال ۶۱هجری،همه ی بافته هاوساخته های  شیاطین اموی را به خاک کشید.

 احرارگیل گرچه خودرا لایق همراهی این راد مردان آسمانی نمی بیند و حتی از لحاظ مالی و امکاناتی با سختی های فراوانی دست و پنجه نرم می کند  بااین حال  این آمادگی را دارد که هرساعت از شبانه روز برای شنیدن “خاطرات و مخاطرات” رزمندگان خودرا جرعه نوش اسرارشان ببیند/یاعلی مدد

… سردار نادرامیرگل ازنیروهای موثر و ازمبارزین اولیه انقلاب شهرستان رشت ونیز  بعدپیروزی انقلاب خوداز موسسین سپاه شهرستان رشت و استان گیلان است. طبل جنگ استکباربا نوکری حزب بعث عراق و صدام  که نواخته شد؛ تا خاتمه اش همواره درمیدانهای مهم درکنار رزمندگان حضوری اثرگذار داشت .

امیرگل چندوقتی است که روایت های کلیدی و مهم خود از همرزمانش را بدون روتوش آغاز کرده است که در زیر یکی از خاطرات ناب اش که مستند به روزنگار آن ایام بی بدیل است را انتخاب و باهم مرورمی کنیم؛ بشنوید:

سردار امیرگل : شهید ابو عمار می گفت «خودی ها» قله های مهم مریوان راتخلیه می کنند!

… سال ۶۳ فرمانده پادگان آموزشی منجیل بودم .روزی شهید ابوعمار(سردارشهید حبیب‌الله افتخاریان معروف به«ابوعمار»

فرمانده دلیر سپاه مریوان)  برای بررسی وضعیت نیروهای در حال آموزش و تقاضای اعزام نیرو به کردستان؛ به پادگان منجیل آمد.

پس ازبازدیدازپادگان و گفت و گوی مفصل از اوضاع نبرد در کردستان بویژه تحرکات دشمن در منطقه مریوان،شهید ابوعمار خطاب به بنده، گفت: نیروهای بسیجی که ماموریت شان تمام شده ، قله های مهم محور مریوان را ترک می کنند و برمی گردند پایین!.

می گفت: آنها دیگر طاقت ندارند. چون بیش ازاندازه از ماموریت شان گذشته کم کم قله های مهم مارا تخلیه می کنند!.(نیروهای «طرح لبیک» بودند. ۴۵روزه ، سه ماه مقاومت کرده بودند و دوماه هم اضافه!!) خبرخوبی نبودکه می شنیدم ، نگران شدم.

با اینکه آموزش نیروهای پادگان به پایان نرسیده بود؛ برای حفظ قله های “مهم و استراتژیک” مریوان شخصاً تصمیم گرفتم نیروها به همراه مربی ها شان را ببریم مریوان به قصد برگزاری اردوی پایان دوره .

ابتدا چهار پنچ روز به آنها مرخصی دادیم و بعد، همه باهم رفتیم مریوان و نیروهاکه  ۴۰۰یا ۵۰۰نفری میشدند تقسیم شان کردیم به قله ها ی«حساس» اطراف مریوان.

شهید ابوعمار که حساسیت تخلیه قله های مهم منطقه را خطری مهم می دانست تقاضاکرد که با مسئولیت شرعی خودش نیروهای گیلان را همانجابرای انجام ماموریت و حفظ قله ها نگه دارد که ماهم موافقت کردیم…

ارتباط صمیمی و درک متقابل فی مابین مسئولان و رزمندگان گیلان با سردارشهید ابوعمار باعث شد که ایشان چندمرحله دیگر به گیلان بیایند و نیازهای نیرویی سپاه مریوان را ازنیروهای مستعد گیلانی تکمیل کنند که این ارتباطات  و… باعث شد با اینکه بنده درسال ۶۲ یک مرحله به عنوان رئیس ستادسپاه مریوان خدمت می کردم در اواخر سال ۶۳ نیز مجدداً و اینبار برای تشکیل یکان ویژه ی نیروهای گیلانی مستقر در کردستان به سپاه مریوان عزیمت نمایم. هرچند یک روز قبل ازحضور بنده در مریوان شهید ابوعمار به شهادت رسیدند!!

…ماندیم تا تیپ قدس پایه ریزی بشه.

…ادامه دارد

انتهای پیام/احرار