کد خبر : 26134
تاریخ انتشار : جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۹

شعارنویسی ساختمان شهرداری، فاجعه یا بهانه‌ای برای تسویه حساب؟/ جوانک‌های “آقازاده” و “رانت بگیر” از شهر چه می‌خواهند!؟

شعارنویسی ساختمان شهرداری، فاجعه یا بهانه‌ای برای تسویه حساب؟/ جوانک‌های “آقازاده” و “رانت بگیر” از شهر چه می‌خواهند!؟

اگر ساختمان شهرداری برایتان بوی تمدن و میراثِ ماسلف میدهد، برای ما بویِ شهدای ذُهاب می دهد. پس ما محق تریم به اظهار نظر درباره شهرِ محمود قلی پور ها.

به گزارش گیلانستان، پس از چندین بار پیگیری و تماس و تلاش دوستان دلسوز و به قولِ لپ لپی ها، دلواپس، در مناسبت های مختلف و پیگیری فضاسازی ساختمان شهرداری رشت و کم کاری آقایان و خانم های مسئول، جمعی از دوستان دو شعار روی دیوار آن ساختمان نوشتند که اگر مطالبه ی به حقِ آن ها پاسخ داده میشد و شورا و شهرداری به وظیفه ی قانونی و عرفی خود عمل میکردند، خودم حاضر بودم دیوار شهرداری را رنگ بزنم.

پس از ماجرایِ ۱۴خرداد آدم هایی دندان تیز کردند برای تخریب جمعی از نیروهای قدیمی که وامدار هیچ شخص و شخصیتی نیستند و نشان در بی نشانی دارند.نه بودجه ای می خواهند و نه کیسه ای دوخته اند برای آبرو و نانِ خویش.

خطاب به رسانه های داخلی استان عرض میکنم:

ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرضِ خود می بری و زحمت ما می داری

هنوز خیلی زود است برایتان که سینه چاک کنید برای اظهار نظر درباره شهرِ گاها بی کلانتر رشت و همصدایی با مردم. چون سبک زندگی شما و دغدغه هایتان با مردمِ عادی و دردکشیده شهرمان کاملا متفاوت و گاهی متضاد است. آن روزی که مردان شهرم به لطف بی تدبیری مسئولینِ همسو با شما بیکار شدند و شرمنده ی زن و فرزندشان گشتند، چرا لال شدید و دم برنیاوردید.

چرا چرا چرا؟؟؟

باور کنید زمان خوبی را برای تسویه حساب شخصی و جریانی خویش انتخاب نکردید.

آقایی که دم از اولین های شهر میزنی و پرده نگاری میکنی در وصفِ ویرانی شهر! هر وقت کلامت بوی روح الله داد، مجازی درباره اتفاق ۱۴خرداد نظر بدهی
و آقایی که به لطف ….. شده ای نورچشمیِ …. و با وجود … بودنت در جلسات رسمی …. به نمایندگی از …. شرکت میکنی و کیسه برای آینده تشکیلاتی خود دوخته ای، هر وقت قلمت و پیجت و نگاهت و مرامت کمی بوی دردهای مردم داد مجازی از رضایتِ پیر جماران دم بزنی، وگرنه آستان حضرت روح الله آنقدر ها رفیع هست که تو او را وسیله نکنی برای همنوایی کاملا اتفاقی با پیمانکِ وطن فروش! زود است به واسطه پادویی برای فلان مسئول ارشد استان، خواب بخشداری ببینی. اگر نبود نفوذ پدرت، سال ۸۸ به سزای عملت می رسیدی، آقای فعال رسانه ای.

آهای رسانه ای که هنوزم بوی کاوه مدنی میدهی و کوسِ استادی او را میکوبی، تو را چه به ورود در این مباحث؟

هر چند عقل اقتضاء میکند با کسی همکلام شوم که با او دغدغه و دردهای مشترک داشته باشم و از جوانک های آقازاده و رانت بگیر و پادوی جریان سیاسی خاص پرهیز کنم، اما میگویم تا بدانند:

اگر ساختمان شهرداری برایتان بوی تمدن و میراثِ ماسلف میدهد، برای ما بویِ شهدای ذُهاب می دهد. پس ما محق تریم به اظهار نظر درباره شهرِ محمود قلی پور ها…
ضمنا این اتفاق فرصتی بود برای شناخت مرد از نامرد. هم مسئولین و هم جوان های سست کمربندی که به جای گله از نوع نهی از منکرِ دوستانم، و پیشنهاد جایگزینی سیاهپوش کردن با شعارنویسی، خودشان و گذشته شان را ندید گرفتند. آقایان، همین شعارنویس ها در هر فتنه ای که نظام را تهدید کند، سینه سپر بوده و هستند و خواهند بود، حتی در سوریه. برعکس بعضی از شماها.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

طاها فاطمی – فعال فرهنگی

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار