کد خبر : 9615
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 اسفند 1395- 45: 9

ماه عسل را به راهیان نور رفتیم / از رفتن محمد پشیمان نیستم / شهید اتابه همیشه بهترین را انتخاب می کرد+ وصیت نامه شهید

ماه عسل را به راهیان نور رفتیم / از رفتن محمد پشیمان نیستم / شهید اتابه همیشه بهترین را انتخاب می کرد+ وصیت نامه شهید

با همه ی سختی هایی که از رفتن محبوبش می کشید احساس پشیمانی نداشت و می گفت خودش رضایت داده بود محمد به سوریه برود.

به گزارش گیلانستان ،فاطمه عباسی همسر شهید مدافع حرم محمد اتابه در گفتگویی گفت:

از همون بار اولی که دیدمش متوجه شرم و حیای تو چشماش شدم، از طرز نگاهش فقط یک چیز مشخص بود، اونم صبوری بود.

برام خیلی عجیب بود چجوری بعد از غم به این بزرگی با این اقتدار و شکیبایی روبروم نشسته.

زیاد صحبت نمی کرد و بیشتر به حرف‌های دیگران گوش میداد اما از چشمهاش مشخص بود حرف‌های زیادی برای گفتن داره، از اون روز به بعد همیشه پا پی میشدم که یجوری باهاش حرف بزنم اما نه بعنوان خبرنگاری که میخواد چهار خط وصف حال بنویسه و رفع تکلیف کنه، نه!  میخواستم دوستش بشم، میخواستم راز چشمهاش رو بدونم، میخواستم ازش یاد بگیرم چجوری توسل کنم به حضرت زهرا(س) و چجوری صبر زینبی داشته باشم.

اما هرچی بیشتر اصرار میکردم بیشتر انکار می کرد، دلش نمی‌خواست کسی وارد وادی عشقی بشه که الحق آسمونی بود.

اما تلاش و درخواست هام بالاخره نتیجه داد و یه روز تو اوج ناباوری قبول کرد که باهام حرف بزنه.

دارم راجع به مامان امیر حسین حرف میزنم، امیر حسینی که وقتی نگاهش میکنی انگار داری تو چشمهای پدرش نگاه میکنی، امیر حسینی که طرز نگاهش معرف حیای چشمهای مادرشه، همون چشمهایی که تصورش رو نمیکردم اینقدر منو هوایی کنن، هوایی عشقی که فقط بین زینب(س) و خادمه ی زینب می جوشه.

امیر حسین فرزند تنها شهید مدافع حرم گوراب زرمیخ، شهید محمد اتابه است.

محمد اتابه متولد ۱۵ مرداد ماه سال ۱۳۶۶ در صومعه سراست، وی دوران تحصیل را در یکی از شهرهای گوراب زرمیخ صومعه سرا گذراند و سپس وارد دانشگاه افسری شد و در رشته ی علوم نظامی مشغول به تحصیل شد.

وی در دانشگاه امام حسین (ع) تهران دوره ی کاردانی را گذراند و برای ادامه ی تحصیل در دوره ی کارشناسی در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد.

همسر بزرگوار شهید در رابطه با چگونگی آشنایی با شهید اتابه می گوید: ما نسبتی با هم نداشتیم و توسط آشنایان به هم معرفی شدیم و پس از کسب اجازه های اولیه محمد و خانواده اش در سال ۸۹ به خواستگاری ام آمدند و در بهمن ماه  همان سال نیز عقد کرده و محرم شدیم، پس از گذشت تقریبا یک سال در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) زندگی مشترکمان را با توسل و اجازه از نبی مکرم اسلام  آغاز کردیم.

زمانی که از بانو در رابطه با چگونگی گذراندن ماه علسشان پرسیدم پاسخی داد که بسیار من را شگفت زده کرد و با خود گفتم این همه سادگی و این عشق پاک فقط و فقط از آن افرادی است که رشته ی اتصال محبتشان را ملائک در عرش گره زده اند، بانو می گفت: زمان ماه عسلمان به اتفاق مصادف شد با زمان اعزام اردوهای راهیان نور، بنابراین فرصت را غنیمت شمردیم و به مناطق عملیاتی جنوب کشور سفر کردیم و نخستین سفر مشترک من و محمد در کنار دوستان شهیدش گذشت.

همسر شهید می گفت که به ندرت شهید را عصبانی دیده، حق هم داشت دوست داران حریم اهل بیت(ع) به خوش خلقی معروف هستند، کجا دیدیم که علی به فاطمه اش با اخم نگاه کن؟ پس محب علی هم رهرو اوست: با اینکه خیلی اوقات مأموریت بود یا سرکار و خسته اما زمانی که منزل بود سعی می کرد به من هم کمک کند، گاهی خانه را جارو می کشید گاهی ظرف می شست، خلاصه سعی می کرد از کمک به من دریغ نکند و اینگونه محبتش را بیشتر نشان می داد.

اولین باری که امیر حسین رو دیدم حس عجیبی بهم دست داد، امیر حسین جوری به عکس پدر شهیدش نگاه می کرد که دل آدم آب می شد، گاهی با خودم فکر میکردم نکنه امیر حسین پدرش رو در حضور میبینه؟ یا شاید اون چیزهایی رو درک می کنه که ما نمیکنیم؟ ما انقدر سیاه شدیم، اینقدر دلمون تیره و تار شده و لکه ی گناه دلمون رو تاریک کرده که عوالم یه بچه ی معصوم رو نمیفهمیم!

به هر حال امیر حسین فرزند شهیده، شهدا هم همونطور که خدا گفته حی و عند ربهم یرزقون اند، پس شهید اتابه هم امیر حسینش رو رها نمیکنه و از روزی های بهشت براش کنار میذاره و هر از چند گاهی به دیدن تنها پسرش میاد، حتما شفیع فرزندش میشه و اونو شهدایی تربیت می کنه.

مادر امیر حسین می گفت که رابطه ی عجیبی بین امیر حسین و پدرش برقرار بود: محمد بچه ها را دوست داشت، همیشه با بچه های کوچک فامیل گرم می گرفت و بازی می کرد، بنابراین از میزان علاقه اش به فرزند خودش هرچقدر بگویم قابل وصف نیست.

امیر حسین ما در چهارم آبان ماه سال ۹۳ به دنیا آمد، من از قبل اسم حسین را انتخاب کرده بود و زمان تولد امیرحسین هم مصادف با اول محرم شد بنابراین محمد هم این اسم را تایید کرد، گویی امیرحسین را خود آقا به ما داده است و باید اسمش را نیز حسین می گذاشتیم.

بانو با همه ی سختی هایی که از رفتن محبوبش به دوش می کشید اما از رفتن یار احساس پشیمانی نداشت و می گفت خودش رضایت داده بود شهید اتابه به سوریه برود: سعی می کردم با تصمیماتش مخالفت نکنم چون می دانستم همیشه بهترین انتخاب را می کند، نخستین بار چهارم دی ماه ۹۴ که امیر حسین یک سال و دو ماه داشت پدرش عازم جبهه شد.

همسر شهید اتابه همسرش را مردی آرام و خونسرد معرفی کرد و  ادامه داد: مهربان بود، کم حرف بود اما در محبت کم نمی گذاشت، بهترین ویژگی اش خونسردی در برابر ناملایمات بود کمتر چیزی باعث میشد تا محمد از کوره در برود و این ویژگی باعث میشد در برخورد با دیگران بسیار خونگرم باشد.

مرحله ی دومی که محمد به جبهه اعزام شد مهر ماه سال ۹۵ بود که پس از گذشت یک ماه ایستادگی و جنگ در برابر دشمنان اسلام در نهم آبان ماه به فیض شهادت نائل آمد ./ ۸دی

وصیت نامه شهید محمد اتابه

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار