کد خبر : 56525
تاریخ انتشار : پنجشنبه 20 شهریور 1399- 53: 11

مردی در آینه آیات/ هنرمندی که قرآن را در کلیساهای جهان به نمایش گذاشت

مردی در آینه آیات/ هنرمندی که قرآن را در کلیساهای جهان به نمایش گذاشت

با خبر درگذشت استاد سهم الدین آور زمانی، مروری بر هنر و زندگی پر فراز و نشیب این هنرمند ارزشی می اندازیم که در آینه آیات توانست بیش از ۹۰ بار قرآن را در نمایشگاه های داخلی و خارجی مروج باشد.

به گزارش گیلانستان، نوشین کریمی؛ سال ها پیش که تازه خبرنگار خبرگزاری شبستان شده بودم با او در یکی از نمایشگاه های قرآنی آشنا شدم. موهای بلند فرفری سفید شده، هیکلی چهار شانه با قد بلندش که وقتی در پشت بوم‌های نقاشیش می ایستاد جلوه خاصی به نمایشگاه می داد.

سبک نقاشی اش با بقیه نقاشی ها فرق داشت، در آثارش به ظاهر گل و بلبل می دیدی اما تفسیر قرآنی را در دل نشان می داد. او اولین کسی بود که قرآن را به صورت مصور در آورده بود.

بسیار مهربان و خوش اخلاق بود، گرم و صمیمی صحبت می کرد از او چند خبر از نمایشگاه هایی که در آن شرکت کرده بود تهیه کردم تا اینکه سال ۹۵ اتفاقی بر سر موضوعی متوجه شدم که او یک رزمنده دفاع مقدس است، کسی که فعالیت هایش را از دوران کودکی و تبعید امام آغاز کرده بود.

متولد ۱۴ اسفند ۱۳۲۵ در خانواده ای مذهبی و در تهران به دنیا آمده بود. اولین فرزند خانواده به همراه دو برادر و سه خواهر. به گفته خودش تحت تعالیم پدر و مادر هرگز نماز، روزه و رفتن به مسجد را ترک نکرد. کسی که معتقد بود، اسم انسان ها در سرنوشتشان خیلی موثر است.

با او ساعت‌ها به گفتگو نشستم با خودش آلبوم‌های قدیمی از کارهای هنری اش را آورده بود. زودتر از من به مکان ملاقات آمده بود. استاد نقاشی اش مرحوم محمود طلائی(طلاء دار) از آخرین شاگردان استاد کمال الملک بود.

 

وقتی سر صحبت را باز کرد از کودکی اش از علاقه اش به نقاشی، از دیدارش با امام، از شروع انقلاب، از نبردهای تن به تن، از اینکه مغازه و ماشین و زندگی اش را پای انقلاب گذاشت، از اینکه بعد از انقلاب و در دوران دفاع مقدس به نبرد با دشمن حتی تا لبنان رفته است و از اینکه همرزم حاج «احمد متوسلیان» و «چمران» بود، حرف زد.

می گفت اولین عکس منتشر شده از امام در انقلاب را او منتشر کرده است، نگاتیوش را وقتی یک ساواکی به منزل همسایه آنها که امام را در آنجا پنهان کرده بودند به او داده بود.

خبرش را سال ۹۵در دو بخش رسانه ای کردم اما هیچ کس جز اینکه او را در قاب هنر و نقاشی هایش در نمایشگاه ها ببیند و بشناسد، درک نکرد.

گفته بود در سال ۱۳۴۹ در سن ۲۴ سالگی وقتی به پابوس امام رضا(علیه السلام) رفت از خدا تقاضا کرد در عمرش کاری را انجام دهد که فقط رضای خدا در آن باشد و پس از بازگشت از زیارت تصمیم گرفت در مغازه کوچکش به نیت ۱۱۴ سوره قرآن، تابلوهایی را در سایز ۱۱۴ *۱۱۴ سانتی متر نقاشی کند و حالا از ویژگی های این تابلوها این است که هیچ طرح و هیچ رنگی در این ۱۱۴ تابلو تکراری نیستند.

زخم هایش که از دوران جنگ در عملیات های مختلف به یادگار مانده بود در میانسالی بیشتر اذیتش می کرد…هزینه های درمانش بالا بود و می گفت: طلبکارانم به حرمت قرآن چیزی به من نمی گویند اما من از آنان خجالت می کشم.

پس از جنگ خودش را به هیچ سازمان و ارگانی وصل نکرده بود تا مبادا معامله ای که با خدا کرده رنگ و بویش تغییر کند، به اصرار پرونده هایی از او گرفتم و نشان بنیاد شهید و سپاه دادم و آنها هم گفتند باید پرونده اش از تهران پیگیری شود… حال من مانده ام که به تنهایی چه کار دیگری از دستم بر می آمد که نکرده ام.

یادم هست چند تن از مسئولین و نمایندگان مجلس همان سال که خبرش منتشر شد با من تماس گرفتند و آدرس و شماره تماس خواستند تا پیگیر کارش شوند اما وقتی پرس و جو کردم به من گفت: دخترم اینها همه شوی تبلیغاتی و نمایش خودشان است. تا حالا کسی برایم کاری انجام نداده و دیگر از این همه وعده وعید خسته شده ام.

 

یادم هست وقتی اشک در چشمانش حلقه بست گفت: با تابلوهایم توانستم به عنوان یک سفیر فرهنگی، اسلام را در آن‌سوی جهان در کلیسا ببرم و اگر پول کافی داشتم حتما دفتر یادبودهایی را که در این نمایشگاه ها امضا شده بودند را تبدیل به کتاب می کردم تا همه ببینند که چقدر این کارها توانست بر روی انسان ها و خانواده ها حتی غیر مسلمان ها تاثیر مثبت بگذارد.

 

گله داشت که صدا و سیما گاهی برای آشپزی سه ساعت برنامه ضبط می کند اما برای قرآن سه دقیقه وقت نمی گذارند. خواسته اش این بود امیدوارم کسی بیاید و در مورد این آثار از من توضیح بخواهد و فیلمش را ضبط کنند تا وقتی عمرم به پایان رسید چیزی در مورد این آثار به یادگار محفوظ بماند.

با حاصل ۴۵ سال تلاشش در بیش از ۹۰ نمایشگاه داخل و خارج از کشور شرکت کرد.

یادم هست یکبار خندید و گفت: ایستگاه صلواتی را دیده ای؟ همه چیزش هست به‌جز صلوات دادن، چون دیگر همه می دانند ایستگاه صلواتی یعنی ایستگاه مجانی… و خیلی ها به هنر اینگونه نگاه می کنند…

 

تمام نگرانی هایش این بود که تابلوهایم روی بوم است و گیلان مرطوب. ۱۱۴ تابلو قرآن حالا توی اتاقم روی هم چیده شده اند، بعضی قسمت های تابلوها پوسیده شده اند و همه اینها را بارها و بارها به گوش مسئولین رسانده ام. وعده و قول های دورغین دادند و تا حالا قدمی برنداشتند. حتی در گرمای تابستان بخاری روشن می کنم تا رطوبت، آنها را از بین نبرد، دلم نمی آید آنها را بفروشم، دلم می خواست همه آنها با هم در موزه قرار بگیرند.

چقدر خواسته هایش معقول و کوچک بودند، تا آنزمان همه چیز را خوب می‌دیدم اما وقتی تلاش کردم تا آرزوهای کوچک این مرد بزرگ محقق شود فهمیدم دنیا خیلی جای خوبی برای آدم های خوب نیست، شاید امروز کسانی که سهمشان را از انقلاب و سفره مردم بر می‌دارند یادشان نمی آید چه کسانی این سفره را به چه بهایی پهن کرده‌اند….

به پیام هایش که برایم ارسال کرده، نگاه می کنم، همه متن ها و شعرها در مورد انتظار و فرج است، پایین همه نوشته است برای تعجیل در ظهور آقا پنج صلوات بفرستید. همگی نشان از ارادت خالصانه او به اهل بیت(ع) است و پیام آخر:«از اینکه نمی توانم برایتان پیام بفرستم مرا ببخشید، حالم خوب نیست، دچار کم خونی شدید شده ام، شما عزیزان برای من زیاد دعا کنید، خدا نگهدار»

 

همین چند روز پیش پیامی ارسال کردم و جویای احوالش شدم اما جوابی دریافت نکردم، دیروز همکارم با من تماس گرفت و خبری ناگواری از او داد. باورش سخت بود، شماره اش را گرفتم و خواهرش گوشی را جواب داد، از او درباره استاد پرسیدم و گفت: چند روزی در رشت بستری بود و به‌خاطر وخامت حالش به تهران اعزامش کردند و ۱۵ روز گذشته در بیمارستان تهران به علت نارسایی کلیه و کم خونی شدید بستری بود تا اینکه ساعت ۱۲ شب ۱۶ شهریور ماه جاری به دیدار حق شتافت.

در آخرین حضور نمایشگاهی‌اش با عنوان «آینه‌ای به رؤیت آیات» که خردادماه ۹۸ در فرهنگستان هنر برگزار شد، آثار قرآن‌نگاری سهم‌الدین آور زمانی بررسی و از ۴۵ سال حضور این هنرمند در عرصه هنر قرآنی تجلیل شد.

حالا در بهت و ناباوری از دست دادن چنین هنرمند ایثارگری شعری که همیشه بر زبان داشت را زمزمه می کنم؛

من تا به شب گلوله باران رفتم

در جبهه برای حفظ قرآن رفتم

در زیر شرار آتش و خشم زبون

بی واهمه پابه پای یاران رفتم

هنرمندان را تا زنده اند دریابیم/روحش شاد.

پایان پیام/شبستان

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار