گیلان از گویش تا پوشش با سرعت زیاد در حال تغییر است و کسی نیز به این مقوله توجه نمی کند

به گزارش سرویس یادداشت گیلانستان، حسین رضاپور فعال سیاسی فرهنگی استان گیلان طی یادداشتی پیرامون تهاجم فرهنگی نوشت:

تهاجم فرهنگی به مثابه هر تفکر و مذهبی است که بخواهد بر اخلاقیات، عادات و اندیشه ‏های یک ملت رسوخ کند و آن ملت را از اهداف و اعتقادات قبلی جدا نماید؛ اگر بخواهیم تفکرات مسموم و ناهمطراز با فرهنگ بومی کشور در ما راه پیدا نکند محتاج بسترسازی برای رسیدن به این اهداف و خنثی ‏سازی مقاومت ‏های احتمالی هستیم.
بدین شکل که اگر همه‏ ی لوازم تهاجم فرهنگی از قبیل تفکر، ابزار و روش انجام کار فراهم شود، ولی شرایط و بستر مناسبی که بتواند این‏ ها را به ‏کار گیرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه ‏ی تلاش‏های قبلی عقیم می‏ماند، و برعکس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرایط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، یا به وجود آورده شود، دیگر جلوگیری از نفوذ تفکر بیگانه و پیش‏گیری از مسخ فرهنگ خودی بسیار مشکل خواهد بود.
از مهمترین عوامل پیشرفت و رشد نگاه های ضد فرهنگی و غرب گرایانه میتوان به ضعف و نارسایی عناصر فرهنگ ملی و بومی، نبود سازمانی مناسب برای گسترش فعالیت‏ های فرهنگی، بی‏ توجهی به عنصر تغییر در سطح بین ‏المللی، تغییر چهره‏ ی دشمن و دخالت دیگرگونه و جدی او در شرایط داخلی را برشمرد.
افزون بر آن رشد گروه جدید از نخبگان که عموما افکار و آرای آنان ریشه در حوزه‏ ها و مکاتب فکری و فرهنگی مطرح در غرب دارد، وجود مکاتب و نظریات جدید، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، بازیابی و توسعه ‏ی فرهنگی غرب، رشد و افول مارکسیسم، استقلال کشورهای جدید در جهان سوم و… همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ ‏ها و درنهایت، زمینه‏ ساز غلبه ی فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّی کشورهای جهان سوم بوده است.

از مهمترین راه های مقابله با آن نیز همان گونه که در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) بارها مشاهده کرده ایم برنامه ‏ریزی در جهت پیشرفت همه ‏جانبه ‏ی کشور و تبدیل آن به یکی از کشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز و فراهم آوردن زمینه‏ های رفع نیازهای اقتصادی جامعه، به ویژه نیازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبیل تحصیلات کافی، شغل مناسب، امکانات تشکیل خانواده، امکانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امکانات ورزشی و … بیش‏ترین نقش را در تثبیت فرهنگ ملی و مصونیت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.
رهبری انقلاب بارها به مقابله با فرهنگ غرب و جلوگیری از نفوذ تهاجم فرهنگی در بین جوانان، مسئولین و دانشگاهیان در سال های اخیر صحبت کرده اند ایشان با تاکید بر ابزارهای گمراه کننده غربی و جامعه رو به انحطاط غرب؛ نقش خود واقعی انسان و تربیت نفس را در شکل گیری رفتار جدی می دانند و با مصداق قرار دادن شهدای مدافع حرم در بیانی عمیق می فرمایند: “امروز جوانهای ما در معرض تبلیغات مضر هستند؛ این را ما قبول داریم؛ این واقعیّتی است.

از روزنه‌های مختلف صدا می‌آید، صداهای گمراه‌کننده به گوش میرسد، و این جوان [که] در این وسط میدان، مُحاطِ به این صداها و به این تصویرهای فریبنده و اغواگر است؛ احتیاج دارد به اینکه یک شاخصی به او نشان داده بشود. این شاخص را جمهوری اسلامی و نظام اسلامی میتواند نشان بدهد. این را باید توجّه کرد که وقتی ما از امکان انحراف نسل جوان میگوییم، از ظرفیّت و امکان هدایت و رویشِ نسلِ جوانِ مؤمن هم بگوییم؛ امروز در نظام ما این‌جوری است. شما ببینید؛ همین شهید عزیزی که اخیراً به شهادت رسید -شهید حُجَجی- او یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید.”

اگر بخواهیم از عمق تهاجم فرهنگی در گیلان صحبت کنیم باید بگوییم گیلان با توجه به موقعیت استراتژیک و نزدیکی به سواحل و توریسم پذیری بالایی که از داخل و خارج کشور دارد یکی از عواملی است که استان را با یک دگرگونی فرهنگی مواجه ساخته است و در این مسیر هیچ یک از نهادها و مسئولان و حتی نهادهای مردمی نتوانسته اند اثرگذاری مثبتی انجام دهند در این بین و در اوج این نابسامانی های فرهنگی امثال سیرت نیا و کوچک زاده و بسیاری دیگر با شهادت خود جان تازه ای به گیلان داده اند تا هنوز جایی برای نفس کشیدن در استان باقی بماند.

گیلان نیازمند نگاه جدی به فرهنگ است فرهنگی که همه روزه با سرعت بالا در حال بر باد رفتن است. گیلان از گویش تا پوشش با سرعت زیاد در حال تغییر است و کسی نیز به این مقوله توجه نمی کند.

سواحل گیلان و نوع پوشش مردان و زنان در طول ساحل هایی که مدیریتی بر آن حکمفرما نیست نوعی ولنگاری فرهنگی را در خانواده ها نشان می دهد. خانواده که کانونی برای رشد و تعالی فکری و معنوی است خود ابزاری در اختیار دشمن قرار گرفته و در حال نابودی است و نیاز به دقت جدی مسئولان و ارگان های ذیربط دارد.
ساحل های گیلان به دلیل عدم نظارت و عدم تسهیل امکانات برای خانواده ها به این روز دچار شده است. شاید اگر امروز کمی بیشتر و جدی تر به این امر دقت نکنیم و برای اصلاح ساختاری آن وقت نگذاریم در آینده ای نه چندان دور هیچ گاه نتوانیم این آسیب را که چون عادتی درآمده را سامان بدهیم.

این نگاه نیز وجود دارد که تهاجم فرهنگی در تمام زمان ها و مکان ها وجود دارد چونان که در شاهنامه قصه ضحاک مار به دوش شاید حکایت از تهاجم بر جوانان بوده و فردوسی حکیم آن را با داستان ضحاک در تاریخ ماندگار کرده است ؛ باید گفت غرب چون مارهای بر دوش ضحاک در حال نابودی نسل جوان است داستان ضحاک و مارهای روی دوش او تشابه زیادی به هدف جنگ نرم دارد و می توان به سادگی مفهوم تهدیدات نرم در دوره ی مدرن را از این داستان و تمثیل هایش برداشت کرد.

در این قصه از مغز جوانان برای مارها خوراک آماده می کنند تا آن ها به سراغ ضحاک نروند. دیو یا شیطان با این ترفند جهان را از مردمان به ویژه نیروی جوان خالی سازد. اگر بخواهیم نمادهای این داستان را رمزگشایی کنیم باید دو مار دوش ضحاک را نشان ابزار های جنگ نرم بدانیم و مغز جوانانی که به مارها داده می شود در حقیقت همان فکر جوانان است.
عقل و فکر است که دستور به انجام عمل می دهد و انسان هر آنچه که انجام می دهد حاصل تفکر اوست. امروز قدرت های پوشالی و استکباری ذهن جوانان را به هر چیزی رهنمون کنند تا آنها را از بیداری نسبت به اتفاقات جهان و عیاشی گری خودشان غافل کنند.
تهاجم فرهنگی جوان را ، نسل نو و تازه نفس را از پیشروی باز می دارد او را سرگرم حاشیه های دنیا می کند و از اصل باز می دارد و در این راه همه ما مسئولیم ولی بزرگان، خواص و کسانی که در مناصب کلیدی مشغول فعالیت و خدمت هستند بایستی نقش خود را درست انجام دهند.

حسین رضاپور