روضه خانگی در گیلان با عطر زیارت امام رضا(ع)/ آری امام واسطه میفرستد برای زیارت!
چقدر شیرین است ثانیه ثانیه لحظات وصال به سوی امام رئوفی که سالها چشم انتظاری آن را میکشیدم و چه شیرین تر که بدانی میزبان برای دیدنت به استقبال آمده است.
به گزارش گیلانستان، همه ما وقتی از زمین و زمان دلمان میگیرد یادمان میآید که باید اهلبیت را صدا بزنیم، خصوصاً ما ایرانیها که مرادمان و آقایمان امام هشتم است و تمام سال را تلاش میکنیم تا اندک پولی جمع کنیم تا راهی سرزمین خورشید شویم.
در بین مریدان علی ابن موسیالرضا (ع) فرقی نمیکند، پیر باشی یا جوان، غنی باشی یا فقیر؛ در همسایگی خورشید خراسان باشی یا فرسنگها کیلومتر دورتر از علی ابن موسیالرضا (ع) سکنی گزیده باشی، همواره قلبت او را صدا میزند و از درد فراغ چشمهایت بارانی میشود.
تمامروزهای سال را میشماری و پسانداز میکنی تا اندک سرمایهای جمع کنی برای دیدار یار تا میشود دهه کرامت و میلادش، دوست داری یادش کنی، صدایش کنی و در روز میلادش یار را در آغوش بگیری و غافل از اینکه امام مهربانیها از این دیدار شادتر میشود که محبت این خانواده فراتر از حد تصور بندگان است.
اما از بین همه این دلدادگیها و دلتنگیها، هستند کسانی که نمیشود یا نمیتوانند یا قسمتشان نمیشود که راهی دیار عشق شوند؛ اما ضامن آهو که بیکار نمینشیند و تاب اشکهای مریدانش را ببیند، لطف مراد خیلی بیش از آن است که تصور میکنیم، مدتی است که رسم زیارت جور دیگری هم شده است.
آری امام واسطه میفرستد برای زیارت …
نشسته بودم توی کلاس و دلتنگ زیارت بودم، دیده بودم که کاروانی درراه است، راستی برادر امام رئوف در شهری از شهرهای استان شمالی ما، گیلان آرمیده است و گاهگاهی که دلمان میگیرد به یاد رضا سید جلالش را زیارت میکنیم، قرار بود امام نیز تبرکی بفرستد تا حرم برادر، نشد برویم، قسمت نشد یا توفیق نداشتیم … داشتم میگفتم؛ توی کلاس بودیم که یکی از دوستان صدایم زد، گفت قرار است خانهشان مراسمی برای دهه کرامت برگزار شود، دودل بودم بروم یا نه تا اینکه راهی شدیم.
در میانه مراسم کاروانی از خدام رضوی روضهخوان و با پرچمی سبزرنگ و زیبا در دست وارد مراسم شدند و عطر حرم مطهر رضوی در جایجای خانه پیچید و چه صحنهای زیباتر از این … اشکهای دلتنگی سرازیر شد و بغضهای شعف شکست، نمیدانستیم که امام به دلهای بیتاب اینگونه نگاه خواهد کرد.
از همهجا بازمانده بودیم، سالها بود که به بهانه کرونا حرمش را ندیده بودیم، دلتنگ بودیم، دور بودیم، از رشت تا مشهد الرضا راه زیادی بود، مانده بودیم طلبیده شویم، حتی از کاروان خدامش در آستانهاشرفیه نیز عقبافتاده بودیم تا اینکه امام دلش به حال ما سوخت و پرچم متبرک حرمش را به دست خادمان مهربانش داد و با عطر بهشتیاش بهسوی رشت آمد.
عطر خانه شده بود عطر حرم، همه و همه اشک میریختند، خانمها امام رضا را صدا میکردند و آنها که مریض داشتند از امام رئوف حاجت شفا داشتند که شنیده بودند کر و کور و لال را شفا میدهد پنجره فولاد رضا … اما اینجا دست و رویشان را به امید اجابت بر پرچم متبرک خورشید مشهد میکشیدند و بغشان میترکید.
چقدر زیباست لحظه وصال، چه شیرین است که بدانی این مهر و محبت دوسویه است و آنوقت که تو دلتنگ امام و زیارتی، آقای رئوف نیز هوای دلت را دارد و اینهمه راه تا یک روضه خانگی واسطه میفرستد تا قلبت را آرام کند و این زیارت و این حال وصفناشدنی است، امید که این لحظه و این زیارت از راه دور برای همه مشتاقان فراهم شود.
انتهای پیام/ فارس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰