نامه حسن کربلایی به همسرش:
نمیدانم چگونه بابت زحماتت تشکر کنم/ از تهدید به قتل و تحمل طعنهها تا ۳۲ سال مستاجری و وفاداری به بنده

دبیر حزب موتلفه اسلامی گیلان نوشت: نمیدانم چگونه باید بابت زحماتی که طی چهل و دو سال گذشته برایم کشیده ای از شما تشکر کنم.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی گیلانستان، حسن کربلایی فعال سیاسی اصولگرا استان گیلان در آخرین روزهای مرخصی خود از زندان طی نامهای خطاب به همسرش نوشت:
بنام خداوند مهربان
همسر ارجمندم سلام
نمیدانم چگونه باید بابت زحماتی که طی چهل و دو سال گذشته کشیده ای از شما تشکر کنم .
آنگاه که بخاطر ضرورت حضورم در گیلان ، مجبور به ترک تحصیل از جامعه الزهرای قم شدی،
زمانی که پذیرفتی دور از پدر و مادر و خانواده( چهل و دو سال) دوری از وطن را رقم بزنی ,
آنگاه که منافقین در تعقیب من بودند و قرار بود به جمع شهدای انقلاب اسلامی پیوند بخورم و تلفنهای مخوف و ترسناک و تهدید آمیز آنانرا را تحمل میکردی ،
دورانی که بدون خانه و پول و درآمد مجبور به اسکان در یک اتاق بدون آشپزخانه ، حمام ، کولر و سایر ملزومات زندگی بودی و با نداری و فقر و کمبودها ساختی ،
هنگامی که برخی بی خبران، شما را سرزنش میکردند که چرا اجازه دادی همسرت به مناطق جنگی برود .
آنگاه که در اهواز و زیر بمبارانهای مدام شهر توسط صدام با طفلی کوچک ساکن شدی تا مجبور نباشم به مرخصی طولانی مدت بروم.
آنجا که شما و همسران رزمندگان در ساختمان مسکونی اهواز بدون داشتن ماشین لباسشویی لباسهای پر از خاک و خون و چکمه های همسرانتان را میشستید و یا مدام خبرهایی مبنی بر شهادت یک ایثارگر از جمع همسایگان را میشنیدید،
دورانی که پا به پای بنده در فعالیتهای فرهنگی،اجتماعی و سیاسی حضور داشتی ، فرزندان را بزرگ کردی ، از چهل و دو سال حضور در شهر رشت ،بیش از سی و دو سال و حداقل در بیست خانه در محلات مختلف ، مستأجر بودی و طعنه ها را تحمل کردی ،
(جالب است همواره به ما گفتند شما که نانتان در روغن است ، شما که فرزندانتان در کارهای دولتی هستند، شما که خانه دارید ، شما که حقوق بالا دریافت میکنید ، چقدر دیگران از بیرون و خودمان در درون سوختند و سوختیم و دنبال قرض الحسنه و وام و در بدر هرساله دنبال اجاره خانه در بنگاه ها بودیم )
هرگاه علیه من شب نامه ای تولید شد، هروقت تهدید به قتل شدم ، هر زمان که علیه یک جریان سیاسی و غارتگر و فتنه گر مطلبی نوشتم و یا سالها به دادگاه ها رفت و آمد کردم ، همه دغدغه ها و زحمت آرام سازی بچه ها و دوستان و رفقا به عهده شما بود .
زمانی که در برف ۱۳۸۳ گیلان متولی رادیو رشت بودم و شخصا در جایگاه نویسندگی و گویندگی و مدیریت رادیو قرار گرفتم و برای نجات گیلان از برف سهمگین تلاش مینمودم و جریان حاکم در استانداری گیلان در دوران دولت اصلاحات ، مدیر کل صدا و سیما ی گیلان را مجبور به برخورد و حذف بنده از تمامی مسولیتها در صدا و سیما کردند ،
روزگاری که در فتنه هشت ماهه سال ۱۳۸۸ پا بپای بنده با فرزندان نوجوانمان در خیابانها و مقابل دانشگاه و خیابانهای شهیدان نامجو و مطهری حضور داشتی و نگران جان من و بر و بچه های انقلابی بودی ،
همواره یار وفادار و غمخوار و دغدغه مند بنده بودی و از پای نیفتادی .
و این بار یعنی روزی که پلیس ۱۱۰ برای دستگیری بنده قصد ورود به خانه ما داشت شاهد دغدغه و ترس و نگرانی شما بودم .
آنان میخواستند بنده را به اصطلاح در مخفیگاه خودم دستگیر و با خود ببرند ولی متوجه نبودند چه وحشتی در خانه و چه نگاهی بین همسایگان ایجاد میکنند . بیشتر از همیشه شرمنده شما و دخترم شدم .
همسر جهادگرم
همه این دوری ها و سرزنش ها و ملامت ها و کسری های زندگی و رشادتها و مقاومتهای ما و شما در مقایسه با سالها تنهایی همسران شهدا و یا درمان و تیمار جانبازان طی سالهای متمادی ، نمره کمتری دارد ،
از خداوند متعال برای همسر مهربان و دختران وفادار و دامادهای زحمتکش ، عزت و سر بلندی بیش از پیش طلب میکنم و از شما میخواهم هرگز ناشکری نکرده و غصه های خودتان را بر ای دیگران بازگو نکنید و آرزوی توفیق روز افزون برای رهبری عزیزمان و مدیران صادق و خادم نظام داشته باشید و بدانید آنچه برای من اتفاق افتاده ، بخشی از مبارزات بنده طی پنجاه سال گذشته است و از هیچکس گله ای ندارم .
از همه دوستان و بزرگان و رفقایی که بنده و خانواده را تکریم کرده و مورد محبت قرار دادند تشکر میکنم .
بیست و پنجم مهرماه ۱۴۰۲
حسن کربلایی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 6 در انتظار بررسی : 6 انتشار یافته : ۰