وقتی فضای مجازی جای دورهمی خانوادهها را میگیرد /اینجا هر شب، شب یلداست

فضای مجازی جای دورهمی خانوادهها را گرفته و من به شب یلدایی میاندیشم که ماموریتش تنها تغییر پروفایل رنگی صفحات مجازی نباشد در غیر این صورت اینجا هر شب، شب یلداست.
به گزارش گیلانستان، یلدا را طولانیترین شب سال مینامند که این موضوع فلسفه خاص خود را دارد و هر سال رسم بر این بود در این بلندترین شب سال کوچکترها به خانه بزرگترهای فامیل یعنی پدر بزرگها و مادربزرگها میرفتند و دورهمی صمیمی و خانوادگی تشکیل میدادند و در لحظه تناول آجیل، هندوانه، انار و میوههای ویژه فصل پاییز، پای قصههای شیرین و تلخ آنها مینشستند و گوش میدادند و زندگی لذتی وصفناپذیر داشت.
قدیما خانه بزرگترها کرسی داشت، کرسی که زیر آن با گرمای زغال و روی آن با گرمای محبت اهل خانواده دلچسبتر بود، محبتی که امروزه از میان جمع خانوادهها رخت بر بسته و به فراموشی سپرده شده و فضای مجازی جای دورهمی خانوادهها در شب یلدا را گرفته است.
در صفحه تلگرام بالا و پایین میروم، چه پروفایلهای قشنگی، سفرههای رنگین یلدا، انارهای سرخ و دانه شده، هندوانههای تزیین شده، آینه و شمعدان، خرمالو، میوه به، سفرههای ترمهدوزی شده سنتی اصیل، دیوان حافظ، آجیل شیرین و… خلاصه همه چیز، آدم لذت میبرد از آن همه سلیقه و تزیین.
از تلگرام سری به اینستاگرام میزنم، به به اینجا چه خبر است، متنها و دلنوشتههایی برای یلدا.
چه عکسهایی؟!…
چه نوشتههایی…
چقدر خوب است که همه یلدا را میشناسند و هنوز آن را به خاطر دارند…
چقدر خوب است که خوشحالیهایشان را با تبریک به یکدیگر در فضای مجازی به رخ هم میکشند…
اما در بین این همه عکسها و متنهای اغواکننده کمتر کسی است به فکر بچههایی باشد که یلدایی متفاوت با دیگران داشته و دارند.
در بین این همه حجم متن و عکس به دنبال یادداشت یا نوشتهای برای تبریک به یک فرزند شهید مدافع حرم هستم که چگونه بلندترین شب را میخواهد بدون بابا سر کند.
به دنبال صفحه، متن پروفایل یا عکسی هستم که اشک کودک یتیم یا نیاز نیازمندی را در شب یلدا به خاطر نداشتههایش یادآور شده باشد، لابهلای این همه تصاویر رنگی، تعداد اندکی تصویر مورد نظرم مشهود است.
با خود میاندیشم و امیدوار میشوم که هنوز آدمهایی متفاوتتر از دیگران نیز وجود دارند.
آخ… صفحات مجازی چه بر سر دنیای واقعی آدمها آورده است.
مگر نه این است که فلسفه یلدا یعنی بهانهای برای دورهم بودنها، دست گرفتنها، شب نشینیها و صله رحمها است، پس چرا با وجود این همه یادآوری برای یلدا، حال کسی خوش نیست.
یادش بخیر قدیما که شب میشد میخوابیدیم و شبنشینیها و شب زندهداریهای ما ویژه شبهای خاص بود.
چه شده که اکنون همه تا صبح بیدارند و تنها لای صفحات دنیای مجازی سیر میکنند …
کاش یلدا میدانست همانگونه که خودش از خورشید دور است من دلم چقدر از این خوشیهای زودگذر دور است…
حافظ کجاست که ببیند بیتالغزلهایش چگونه دستمایه عاشقیهای فرودست شده است، کجاست که ببیند چگونه ابیات نابش هر شب تا صبح لای صفحات مجازی دست به دست میشود بدون آنکه تأملی در آن شده باشد…
من به یک یلدای واقعی در دنیای واقعی آدمها میاندیشم.
به یلدایی که هندوانه واقعیام را با کودکی واقعی تقسیم کند.
به یلدایی که آجیل شیرین واقعی خود را در جیب کودک واقعی بریزد تا او طعم شیرینی واقعی را با زبان خود احساس کند.
من به شب یلدایی میاندیشم که قدم رنجه کنم و به دیدار خانواده شهیدی بروم و به کودکش بگویم ممنونم عزیزم که تحمل میکنی غم بیپدریت را در این شب تا من با خیال راحت بر کاناپه نرم خانه خود بنشیم و عکس یلدایی رنگین را در پروفایل صفحات مجازیام نمایش دهم.
من به یلدایی میاندیشم که نگاه مشمئز کننده به یک فقیر به یک کارتن خواب به یک بیپناه را از خود دور کرده و با نگاه محبتآمیز و دستگیرانه به آنها بنگرم.
چرا باید من در ناز و نعمت یلدایی به یاد ماندنی از سر شور و نشاط داشته باشم و او یلدایی به یاد ماندنی از نداری و فقر و بیکسی.
چرا برخی به جز خدا در زمین کسی را ندارند.
پس من
پس ما چکاره هستیم.
ماموریت من و تو تنها تغییر پروفایل رنگی صفحات مجازیمان نیست.
شب یلدا را یلدایی کنیم…
من به یلدایی اینگونه میاندیشم که در غیر این صورت اینجا هر شب، شب یلداست، یلدا شب بیداری ما از خواب غفلت باشد.
معصومه پاداش ستوده
منبع: فارس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰