کد خبر : 57103
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۸

روایت روزهای تنهایی؛

زنان بی نام در دفاع مقدس/ دلتنگ بودم اما سر قولم ماندم

زنان بی نام در دفاع مقدس/ دلتنگ بودم اما سر قولم ماندم

دفاع مقدس چهل ساله شد و این بار پای صحبت های زنانی نشستیم که شاید مستقیم در جبهه ها حضور نداشتند اما نقششان کم از رزمندگان حاضر در جبهه های جنگ نبود.

به گزارش گیلانستان، چهلمین سالگرد حمله تلخ رژیم بعث عراق به ایران، یادآور پایداری و مقاومت مردان و زنانی است که با دستان خالی در مقابل دشمن ایستادگی و تا پای جان از خاک و آب و ناموس این مرز و بوم دفاع کردند، اگر چه در تاریخ دفاع مقدس، نام بزرگ مردان و دلاورمردان دفاع مقدس در دنیا طنین انداز شده اما نقش زنان این مرز و بوم اگر بیشتر از مردان نبوده باشد کمتر هم نیست، بانوان شیر دل و رزمنده ای که در شرایط حساس همچون مردان سلاح بر دست گرفته و در میدان نبرد خوش درخشیدند و مردانه تا پای جان ایستادگی کرده‌اند.

چه بسیار بانوانی که پا به پای مردان در زندان‌های رژیم بعث عراق، روی خشن مردان وحشی را نیز کم کردند و معنای درد شکنجه را تغییر دادند و البته بانوانی که با پوشیدن لباس‌های سپید، نشان صلح و سلامت را با احیای رزمندگان مجروح به معنای واقعی حضور مؤثر خود اثبات کردند.

فعالیت زنان این سرزمین در دفاع مقدس به همین جا ختم نشد و با صلابت در پشت جبهه‌های حق علیه باطل، به تهیه و تدارک دارو، لباس و سایر امکانات مورد نیاز همت کردند، چه بسیار بانوانی که با اهدای تنها دارایی خود در پشت جبهه‌ها، به تزریق امکانات مالی پرداخته و با دوخت لباس رزمندگان، چرخش حیات در میدان‌های نبرد را سرپا نگه داشته و گمنام تا آخرین نفس پای کار جبهه‌های حق علیه باطل ایستادگی کردند.

زنان بی نام دفاع مقدس

گاهی در میان تقدیرهایمان فراموش می‌کنیم از مادرانی قدردانی کنیم که با بدرقه همسرانشان به جبهه‌های حق علیه باطل، وظیفه تربیت فرزندانشان را به تنهایی برعهده گرفتند، تربیت مردان و زنانی که آینده جامعه را تشکیل می‌دهند، نقش این مادران نقشی اساسی در رشد خانواده و تربیت فرزندان در سال‌های دفاع مقدس بود که در لابه لای قدردانی‌ها به فراموشی سپرده شده است.

در این گزارش، متفاوت از هر نوشته دیگری به سراغ بانوانی رفتیم که همسرانشان جانباز یا شهید نشده و خودشان در جبهه‌های نبرد نبودند اما نقش مهم و اثرگذاری در آرامش خیال مردانشان برای مقابله با دشمن بعث داشتند و با سختی‌های فراوان پای اراده مردانشان ایستادند و شاید هیچ گاه در هیچ میدانی دیده نشدند.

زینب، دختر دهه شصتی است که شاهد تنهایی مادر در سال‌های کودکی او یعنی زمانی که پدر در جبهه‌های حق، سلاح بر دست داشت، او می‌گوید زندگی در اتاق شش متری وسط باغی که دور تا دور آن در سیاهی شب برای مادرم پر از ترس بود و برای ما به واسطه اراده او خاطره هیچ گاه از ذهن من پاک نمی‌شود.

زینب ادامه می‌دهد: روزهای طولانی نبود پدر و دلتنگی های مادر برای ما خاطره شده و برای مادرم بیماری، چرا که امروز به جای استفاده کردن از زندگی، باید رنج بیماری تحمل کند و این روزها بیش از هر زمان دیگری خاطرات آن ایام را تکرار کند. صدای آژیر قرمز برای پناه گرفتن در یک مکان امن زمان حمله‌های هوایی دشمن هر چند در گیلان زیاد نبود اما همان اندک اژیرها قرمز نیز تا سفید شدن یک سال از عمر مادرم را کم می‌کرد.

وی می‌گوید: مادر همیشه بجای اینکه به فکر خودش باشد به فکر ما بود که در نبود پدر دچار آسیب یا بیماری نشویم مریض که می‌شدیم روزگار مادر همانند شب تاریک سیاه بود باید بدون مردانه ما را به دکتر می‌برد و بعد از آن شب و روز در کنار بستر ما می‌نشست تا خوب شویم اما زمانی که پدر از خسته از محل رزم برای استراحت چند روزه به خانه بر می‌گشت مادر هیچکدام از اینها را برایش بازگو نمی‌کرد و همیشه می‌گفت همه چیز خوب است به فکر ما نباش.

چه شب‌هایی که صبح نمی‌شدند

حبییه، یکی از بانوان این گزارش ماست که روزهای جوانی را پای فرزندانش دست تنها سپری کرد و چشم نگران حال همسری که محل خدمت در جنگ کردستان بود و آن زمان خطر کومله‌ها آن منطقه را تحت می‌کرد از ترس شنیدن خبر سر بریدن همسرش توسط آنها شب‌ها روز و روزهای را شب می‌کرد و امروز به واسطه همان فشارها به از نظر اعصاب و روان دچار مشکل شده است.

پای درد دل حبیبه خانم که می‌نشینی می‌گوید، روزهای سخت چشم انتظاری روزهای پرخاطره ای بود چرا که از طرفی دلتنگی امانمان را بریده بود و از طرف دیگر مطمئن بودم که همسرم باید به دلیل وظیفه شرعی و اخلاقی برای دفاع از مردم و خاک وطنش در جبهه‌ها حضور داشته باشد.

وی به سختی‌های روزهای نبود همسرش اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: فقط خدا می‌داند در روزهای تنهایی از فرط خستگی، ترس و دلتنگی چگونه شب را به صبح می‌رساندم در این میان فرارسیدن موعد پرداخت اجاره خانه از همه سخت بود اما هیچگاه در زمان حضور همسرم در خانه گلایه نکردم که شاید پایش سست شود.

حبیبه خانم از حال و هوای دلتنگی های عاشقانه او و همسرش برای نیز ما می‌گوید و نامه‌هایشان را نشانه علاقه و عشق می‌داند، او معتقد است، زنان رزمندگان اسلام اگر چه به صورت مستقیم در صحنه‌های نبرد حضور نداشتند اما تمام کسانی که در هدایت و راهنمایی و بدرقه رزمندگان به جبهه‌ها نقش داشتند، مادران و همسران رزمندگان بودند که با بهانه جویی و دل نگرانی مانع ایثارگری دلاورمردان دفاع مقدس نشدند.

وی می‌گوید: من معتقدم ارزش و پاداش صبر همسران رزمندگان در نزد خدا از دفاع مستقیم کمتر نیست، چرا که با ایجاد آرامش خاطر برای همسران خود نقش مهمی در دفاع مستقیم داشتند.

دلتنگ بودم اما بر سر قول ماندم

رقیه گلزار یکی دیگر از این بانوان است که با وجود سن کم در زمان جنگ اما با یک رزمنده ازدواج کرده بود. رزمنده ای که با وجود اینکه یکی از نفرات مؤثر در جبهه‌ها بود اما همسرش تنها می‌دانست که او رزمنده است و در جبهه به عنوان تدارکاتچی حضور دارد.

او درباره روزهای سخت جنگ و دوری از همسر می‌گوید، تنها ۱۶ سال سن داشتم که وارد یک زندگی مشترک شدم تنها می‌دانستم که همسرم رزمنده است و آن روزهای باید در جبهه‌ها حضور داشته باشد و ازدواجش هم برای کامل کردن دینش و عمل به توصیه پیامبر گرامی است. پدرم مرد سرشناسی در منطقه بود به همین واسطه از سوی یکی از دوستان مشترک، من به همسرم معرفی شدم آن زمان مثل امروز نبود که جوانان برای شناخت بیشتر روزها و حتی ماه‌ها با نظارت خانواده‌ها در ارتباط باشند. روزی پدرم به خانه آمد و مادرم را به گوشه‌ای صدا زد و موضوع را گفت.

شب وقتی چند زن و مرد به همراه یک جوان سربه ریز به خانمان آمدند تازه متوجه موضوع شدم حرف‌ها بین بزرگترها زده شد و با اجازه پدرم برای چند دقیقه صحبت منو و همسرم به اتاق دیگری رفتیم تنها چیزی که از آن زمان به یاد دارم این است همسرم خواست که هیچ وقت مانع او برای حضور در جبهه نباشم من هم چون یکی از برادرانم و چند پسر عمویم در جبهه حضور داشتند و شرایط را می‌دانستم قبول کردم.

رقیه خانم ادامه می‌دهد: یک هفته بعد از ازدواج همسرم دوباره به جبهه بازگشت و من هم در کنار پدر و مادر همسرم ماندم. خیلی دلتنگش می‌شدم اما قول داده بودم قوی باشم.

وی به روزهای تولد فرزندانش بدون حضور همسرش نیز اشاره و می‌گوید: بعد از تولد فرزندانم شرایط سخت‌تر شد و نبود همسرم بیش از همیشه به چشم می‌آمد. هر چند خانواده‌ها حضور داشتند اما هیچکس برای من نمی‌توانست جای همسرم را پر کند. سخت گذشت اما باز هم چون قول داده بودم مانع او نشوم تحمل می‌کرد و زمانی که حضور داشت چیزی از این سختی‌ها به زبان نمی‌آوردم.

او همچنین به روزهای سخت مجروحیت همسرش نیز اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: زمانی که خبر مجروحیتش را به من دادن دنیا روی سرم خراب شد فکر می‌کردم خانواده ام برای دلداری من می‌گویند او مجروح شده است تصور می‌کرد شهید شده و او را از دست داده‌ام آن سال‌ها با وجود اینکه خیلی کم در کنار هم بودیم اما من به شدت به همسرم از نظر روحی و روانی وابسته بودم و شنیدن این خبر دنیا را روی سرم خراب کرد.

با زنان همسایه بسته‌های خوراکی تهیه می‌کردیم

رقیه خانم ادامه می‌دهد: زمانی که او را دیدم باورم نمی‌شد او همان باشد یک دستش را از دست داده بود بخشی از صورتش نیز آسیب دیده بود زیر باندها پنهان. خدا باید مرا ببخشد در دلم خوشحال شدم چون تصورم این بود که دیگر با وجود این شرایط به جبهه بر نمی‌گردد اما تصورم اشتباه بود چون هنوز حالش به صورت کامل خوب نشده بود که دوباره به محل خدمتش برگشت.

وی با بیان اینکه همسرم بیشتر سال‌های جنگ را در جبهه حضور داشت و دیگر برایم عادی شده بود شنید مجروحیتش و دوری چند ماهه‌اش از خانه. در تمام آن سال‌ها تلاش کردم حداقل زمانی که به خانه می‌آید دغدغه خاطری نداشته باشد و فرزندانم نیز همین گونه بودند زمان حضور پدر در خانه در کنارش بودن و از اتفاقات جبهه از او سوال می‌کردند او هم فقط می‌گفت من یک رزمنده کوچک در آنجا هستم که آب به سنگرها می برم تا رزمندگان لبی تر کنند بعدها و با تمام شدن جنگ فهمیدم که همسرم که بود.

رقیه خانم همچنین به خاطراتش درباره تهیه لوازم مورد نیاز رزمندگان با زنان همسایه و محلشان هم برای ما تعریف می‌کند و می‌گوید: با زنان همسایه در مسجد محل جمع می‌شدیم و برای رزمندگان بسته‌های خوراکی شامل نخود، کشمش، گردو تهیه و بسته بندی می‌کردیم. زمانی هم که فصل سرما بود برایشان شال گردن و کلاه می‌بافتیم و برایشان ارسال می‌کردیم. چه روزهایی بود با وجود همه سختی‌ها و مشکلات و نبود همسر البته وضعیت بسیاری از زنان محل همانند من بود همسرانشان در جبهه‌ها حضور داشتند اما در کنار هم این سختی‌ها را تحمل می‌کردیم.

نقش مهم زنان در دفاع مقدس

زنان در دفاع مقدس نقش اساسی داشتند و از راه‌های مختلف در دفاع از انقلاب و نظام مشارکت کردند، حضور در صحنه‌های گوناگون از جمله رساندن ادوات جنگی به رزمندگان، درمان مجروحان جنگ و انتقال آنها به پشت جبهه و مراقبت از آنها، خارج کردن شهدا از منطقه نبرد به پشت جبهه، رساندن آب و مواد غذایی به رزمندگان تنها بخشی از فعالیت بانوان ایرانی در دوران دفاع بود.

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار