ابرقدرتها بدانند که به هیچ وجه نمی توانند به خاک مان دست درازی کنند
ابر قدرتها بدانند که تا وقتی ایران یا یک مملکت اسلامی جوان دارد و همچون ببری(امام خمینی) در جماران است به هیچ وجه نمی توانند به یک نقطه از خاک جمهوری اسلامی، خاک وطن و اسلام دست درازی کنند.
به گزارش درگیلان، … واین بار ره یافتی از وصف خاطرات سردار شهید سید مهدی نقیبی راد/رشت
هادی رمضانی:
هر جمعه در نماز جمعه میدیدمش، یک بسته سیاهی هم همیشه با خودش داشت. یک بار پرسیدم: «این چیه با خودت می آوری نماز جمعه؟» گفت: «ضبط صوته! صحبتهای امام جمعه رو ضبط میکنم تا بعد چند بار گوش کنم و بتونم بهتر به اونها عمل کنم.»
قاسم شافعی:
در منطقه ی «جُفِیر» یک تیم شناسایی هنگام برگشت از خط عراقی ها مسیر خود را گم کرده بود،چیزی به روشن شدن هوا نمانده بود ، بنا به پیشنهاد شهید املاکی قرار شد یک تیم دو نفره برای پیدا کردن نیرو های گم شده که در نزدیکی های میدان مین دشمن بودند،حرکت کنند.سید مهدی اولین داوطلب بود و در حالی که فقط یک اسلحه به پشتش داشت، گرای مخصوص را ثبت کرد و قطب نما را به دست گرفت و به سرعت به طرف خط دشمن حرکت کرد،ساعتی نگذشت دیدیم که سید مهدی با همه ی آن نیرو ها در خط خودی است.
سید مهدی بعد از عملیات «والفجر۸» از لشکر«۲۵ کربلا» به یکی از پر رمز و راز ترین قرارگاه های دفاع مقدس رفت . «قرار گاه نصرت»
نیروهای قرارگاه نصرت از دلیران جوان عرب منطقه ی خوزستان بودند که غیر بومی در این قرارگاه راه نداشت ولی سید مهدی به همراه شهید جواد زین العابدینی از نیروهای زبده ی این قرارگاه به شمار می رفتند!!
علی نجد باقری :
شب بود و باید از میدان مین می گذشتیم . آن طرف میدان مین سنگر عراقی ها برقش روشن بود . هیچ کس جرئت نداشت پا در میدان بگذارد. سید مهدی تک و تنها رفت . به سختی از میدان مین گذشت ،منتظر بودیم سنگر با صدای انفجار برود روی هوا ولی یک دفعه برق سنگر خاموش شد . همه نگران شدیم ولی بعد متوجه شدیم عراقی ها سنگر ها را خالی کرده بودند و برای این که در دل رزمندگان وحشت ایجاد کنند ، برقها را روشن نگه داشته بودند.سید مهدی هم رفت و برقها را خاموش کرد و آنجا را به تصرف در آورد.
ابراهیم جوادی:
بعضی اوقات به ما سهمیه ی کمپوت و کنسرو می دادند . من همیشه روی تمام وسایل های خودم علامت می گذاشتم که دیگران بدانند این وسیله برای من است . یک روز که به ما سهمیه ی کمپوت دادند ، رویش علامت همیشگی را گذاشتم «هو الباقی» کمپوت را گذاشتم کنار سنگر تا فردا بخورم . رفتم سراغش ، تا کمپوت را بلند کردم ، دیدم سبک است و از زیر خالی شده، رویش هم نوشته شده «هو الخالی» . فهمیدم که این ، کار سید مهدی باید باشد . چون باهم شوخی داشتیم .
برادر شهید:
بعد از شهادتش فهمیدیم که هر ماه بیشتر حقوق ماهیانهاش را به خانوادههای محروم میداد. سر سال هم مقید بود که خمسش را پرداخت کند.
مادر شهید:
آمده بود مرخصی، بهش گفتم«تو جبهه به شما غذا میرسه؟» گفت: «این حرفا چیه، غذا میرسه؟! ما همیشه چلوکباب داریم» به حرفش شک کردم گفتم مگه میشه هر روز چلوکباب! بعداً رفیقش «امین» رو دیدم، ازش پرسیدم؛ گفت: «غذا میرسه؟!! این حرفا چیه حاج خانم، بعضی وقتها اصلاً هیچ چی برای خوردن نیست، مجبوریم همون غذایی رو که برای گنجشکها ریخته بودیم و اونها نخورده بودن دوباره از روی زمین جمع کنیم و خودمون بخوریم».
محمد تقی رجا:
جنگ، تن به تن بود، وقتی نارنجک رو برای دشمن پرت می کردیم، چون انفجار نارنجک با ۶ تا ۹ ثانیه تاخیر صورت می گیرد، عراقی ها _ که آموزش دیده بودند _ همان نارنجک را برمی داشتند و دوباره به ما برمی گرداندند،خیلی فشار دشمن زیاد شده بود ، برای همین قبل از شروع مرحله دوم عملیات سید مهدی دستور داد، ارکان گردان آموزش ویژه ای ببینند.
چند تا گروه سه نفری شدیم، در هر گروه نفر اول ضامن نارنجک را می کشید و چکشی نارنجک عمل می کرد، می داد دست دومی، دومی هم با آرامش می داد دست سومی و سومی پرت می کرد، وقتی نارنجک بدست سومی می رسید فقط یکی دو ثانیه فاصله داشت تا انفجار. همه گروه ها همین کار را با موفقیت انجام دادند، هرکس که نارنجک را پرت می کرد، سید مهدی با موتورش می رفت کنار نارنجک و دور می زد و می آمد و این از مهارت زیادش بود که تمام ثانیه ها را می شناخت.
و در وصف مهارتش همین بس که از روی موتور، با آر پی جی دقیقاً به هدف می زد.
«شهید املاکی» جانشین ستاد لشگر ۱۶ قدس:
«من به جرأت می گویم که پیروزی لشکر قدس در عملیات بزرگ کربلای ۵، مرهون فداکاری سید مهدی نقیبی راد بود.»
سیف الله طهماسبی ا زقول سردارشهید حسین املاکی نقل می کند :
در فاو بین نیروهای ما نیروهای دشمن درگیری اتفاق افتاد . مرتضی قربانی – فرمانده وقت لشکر ۲۵ کربلا – پرسید : «از بچه های اطلاعات چه کسی در خط است؟» گفتند : «سید مهدی است.» مرتضی قربانی گوشی را گرفت و گفت : «آقا سید می خواهم به دشمن جواب دندان شکن بدهی که دیگر آن طرفها پیدایش نشود.»
وصیت نامه شهید سیدمهدی نقیبی راد
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و تمامی خدمتگزاران راه خدا .
هم اکنون بنده با شنیدن اعلامیه های که دیروز در نماز جمعه برادر جهاندیده خواند و امر امام امت و یاری خواستن برادرانم از جبهه، وظیفه شرعی خود می دانم عازم جبهه های جنگ شوم و تنها آرزویم این است که در عملیات شرکت داشته باشم. چون تاکنون چند بار وصیت نامه نوشته ام ولی هنوز زنده ام لذا این وصیت نامه را طولانی نمی کنم. با رفتن خود به جهاد د راه خدا می خواهیم ثابت کنیم که آمریکا و دیگر ابر قدرتها و مزدورانشان بدانند که تا وقتی ایران یا یک مملکت اسلامی جوان دارد و همچون ببری در جماران است به هیچ وجه نمی توانند به یک نقطه از خاک جمهوری اسلامی، خاک وطن و اسلام دست درازی کنند. آری ان شاء الله که با رفتن به جبهه به آرزویم می رسم، چون بنده کوچک تر از آنم که بخواهم به برادران و خواهران کشورم و برادران هم هدفم نصیحت کنم یا پیام بدهم لذا چند کلمه ای به عنوان یادگار از من داشته باشید:
۱- همیشه در راه خدا و با نام خدا قدم بردارید و هدفتان الله باشد.
۲- ای برادران پایگاه! نظم و وحدت کلمه را به گفته امام امت حفظ کنید و آگاه باشید که منافقین از کوچک ترین حرکت خلاف، بیشترین سوء استفاده را می کنند.
۳- برادران بسیجی و سپاهی مستقر در بسیج رشت ! مدتی که با شما در یک کانون که شبیه به یک خانواده بودم زندگی کرده ام و حال از شما طلب مغفرت و آمرزش دارم.
۴- از کلیه برادران و خواهران گرامی تقاضا دارم هیچ گاه صحنه را ترک نکرده و همیشه در صفهای نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید.
بار دیگر از تمامی دوستان و هموطنان و خانواده خود طلب بخشش دارم و امیدوارم مرا عفو نمایید. در خاتمه از مادر و خواهران تقاضا دارم اگر در سوگ بنده خواستید بگریید در جای خلوتی این کار را انجام دهید تا دشمن شما ار نبیند و از گریه تان دلشاد شود.
سید مهدی نقیبی راد
منبع: احرارگیل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰