چند روز قبل از شهادت پسرم خواب دیدم که شهید شده/ برای اسماعیلم گریه نکردم
مادر شهید سیرتنیا گفت: من هر وقت که سخنان مقام معظم رهبری را در تلویزیون میشنوم گریه میکنم ولی برای اسماعیلم گریه نکردم و او را تقدیم حضرت زهرا(س)، حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) کردم.
به گزارش “درگیلان”، این روزها و حال و هوای استان مثل دوران دفاع مقدس شده، مثل آن وقتها که جنگ بود؛ شهید میآوردند. آن روزهایی که جوانان ایران اسلامی همانند شیرانی دلیر در برابر ظلم و استکبار غریدند و ایستادگی کردند. آن روزها که شور و غیرت جوانان و غیور مردان ایران اسلامی بر قلب تاریخ حک شد.
آری بعد از گذشت چند دهه از آن روزهای سخت و پرغرور و بالنده شدن نسلهای جدید انقلاب، جوانان و فرزندان این انقلاب نشان دادند که همواره خون غیرت و مقاومت در رگهایشان جوشش دارد و برایشان مقابله با دشمن چه در خاک وطن و چه در بیرون مرزها تفاوتی ندارد.
تنها زنده نگهداشتن اسلام و مکتب عاشورایی ملاک حیات است و در این راه در بیرون مرزهای ایران اسلامی هم بهراحتی قطره قطره خون خود را فدای اسلام و مردم مسلمان کشورشان میکنند.
امروزه جای جای استانهای ایران اسلامی با وجود ستارگان مدافعان حرم میدرخشد؛ شور و اشتیاق دفاع از حرم حضرت زینب(س) قوم و ملیت نمیشناسد و جوانان و دلیرمردان ایران با عزمی راسخ در پیمودن راه شهدا و آرمانهای شهید و شهادت عازم میدانهای نبرد با گروههای تکفیری و تروریستی داعش میشوند و در این مسیر جز مقاومت و آزادگی هیچ هدفی را دنبال نمیکنند.
در این روزها, خطه سرسبز گیلان با ۱۶ ستاره مدافع حرم میدرخشد. جای جای این استان را عطر بوی شهدا فرا گرفته است؛ گیلانی که در دوران دفاع مقدس، دورانی که هنوز صدای غرش ماشینهای جنگی صدای توپ و تانک و گلوله به سرزمینشان نرسیده بود اما ۸۰۰۰ هزار شهید تقدیم این انقلاب کردند.
همواره در این روزها در کیلومترها دورتر از خاک میهن خود، در راه دفاع از عقیله بنی هاشم پیشتاز بوده و با دلدادگی به خاندان ائمه اطهار(ع), مردانه به دفاع از حرم میپردازند.
شهید سیداسماعیل سیرتنیا پنجمین ستاره درخشان مدافع حرم گیلانی از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ در عملیات مستشاری در حومه شهر حلب در سوریه به شهادت رسید؛ وی ۱۷ آبان ماه ۹۴ به ضرب گلوله تک تیراندازان تکفیری داعش مجروح و سپس شهید شد.
به دیدار خانواده شهید سیرتنیا میروم؛ بهراستی در مقابل شکوه صبر و استواری و صلابت این عزیزان باید سر به خاک نهاد و خاک پای این فرشتگان زمینی را بوسید.
به منزل پدر شهید اسماعیل سیرتنیا نزدیک میشوم؛ در دل شوری وصفناپذیر دارم. منزل پدر شهید واقع در حوالی آستان مقدس خواهر امام رضا(ع) است.
به حرم خواهر امام رضا(ع) که میرسم به زیارت این بانوی بزرگوار میروم و بعد از زیارت با عزمی راسختر آماده رفتن به خانه پدر شهید میشوم.
گوشه گوشه کوچه با عکسها و تصاویر شهید سیرتنیا آراسته است به گونهای که روح شهید در تمام پس کوچههای منزل پدرییاش جریان دارد؛ آری حضور عطر شهید بهراحتی قابل لمس است.
در بیرون منزل با پدر شهید دیدار کردم. در این دیدار آنچه که بیش از همه نمود داشت شکوه صبر و استواری و صلابت بود؛ معنای صبر و استقامت به خوبی در چهره پدر بزرگوار شهید نمودار است.
وارد منزل شدیم؛ منزلی ساده و با صفا؛ پر از عکسهای خاطره انگیزی از شهید سیرتنیا. عکسها و تصاویری که دل هر انسان آزادهای را به لرزه میاندازد و ناخواسته حال و هوای آدمی را عرفانی میکند.
پدر با آرامش خاص و قلبی پر از ایمان سخن را آغاز کرد. سید حسین سیرتنیا، پدر شهید اسماعیل سیرتنیا هستم. سید اسماعیلم در سال ۵۷, اوایل انقلاب مصادف با ایام مبارکی که امام(ره) به ایران آمد متولد شد و چون اسم پدرم اسماعیل بود به یاد پدرم اسم او را اسماعیل گذاشتم. اسماعیل فرزند دومم بود و یک دختر و یک پسر دیگر نیز دارم که دیگر فرزند پسرم نیز پاسدار است.
پدر شهید سیرتنیا ادامه میدهد: با کارگری و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات زندگی, اسماعیلم را تربیت کردم و زمانی که متولد شد خودمان انقلابی بودیم و او نیز روحیه انقلابی را از ما آموخت.
پدر با شوری برگرفته از اندوه دل میگوید: سال ۱۳۶۵ هنگامی که اسماعیل کلاس سوم بود به جبهه رفتم و در ۳ سال حضورم در جبهه در بیش از ۱۲ عملیات شرکت کردم وحدود ۷ بار مجروح شدم؛ اسماعیلم نیز از همان دوران با این روحیه خو گرفت.
وی افزود: اسماعیل با مسجد و نماز تربیت شد و همواره مطیع ولایت فقیه بود و هیچ وقت نماز اول وقتش را ترک نمیکرد. او در تحصیل همیشه موفق بود و از ۱۲ سالگی در پایگاه بسیج ابوذر واقع در کرد محله فعالیت میکرد و در سن ۱۶ سالگی وارد ستاد امر به معروف و نهی از منکر شد و بعد از آن نیز لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد.
حاج حسین سیرت نیا ادامه میدهد: پسرم به ورزش شنا علاقه زیادی داشت و شنا را نیز آموزش میداد؛ سال ۸۵ ازدواج کرد و چون محل کارش تهران بود در تهران ساکن شد.
پدر شهید اسماعیل سیرتنیا با بیان اینکه اسماعیل ابتدا تصمیم داشت به عراق برود عنوان کرد: وقتی رفتن به عراق ممکن نشد عزم خود را برای دفاع از حرم اهل بیت و جهاد در سوریه جزم کرد و در سال ۹۴ موفق شد به سوریه برود و بعد از ۲۸ روز به شهادت رسید.
پدر شهید میگوید: اسماعیل حداقل هفتهای ۲ الی ۳ بار با ما تماس میگرفت ولی حدود ۲ هفته از تماسش خبری نبود و نگران شدم و با عروسم تماس گرفتم. عروسم گفت که اسماعیل عازم سوریه شده است، بعد از ۲۸ روز از اعزام اسماعیل به سوریه از سپاه تماس گرفتند و موضوع شهادت اسماعیل را به پسرم ابراهیم منتقل کردند.
ابراهیم به من گفت پای اسماعیل ترکش خورده و مجروح شده است و آن لحظه چون خودم سابقه حضور در جبهه را داشتم فهمیدم که اسماعیل دعوت حق را لبیک گفته و به آرزوی خود که شهادت بود رسیده است.
پدر شهید سیرت نیا با آرامشی مثال زدنی ادامه میدهد: حدود یک ساعت بعد یکی از دوستان صمیمی اسماعیل برای اطلاع خبر شهادت به منزل ما آمد درحالیکه جمعیت زیادی نیز در محله جمع شده بود و حتی آمبولانس نیز آمده بود تا در صورت بروز مشکل ما را به بیمارستان منتقل کنند.
پدر شهید سیرتنیا گفت: شهادت فرزندمان در راه خدا و اسلام افتخار بزرگی برای ما است و فرزندمان که در روزهای انقلاب متولد شد را تقدیم انقلاب کردیم.
در ادامه این دیدار با مادر بزرگوار شهید, همگفتوگو شدم. وی در هنگام سخن پدر بی تاب سخن گفتن در مورد پسرش بود؛ صبر و استقامت در حالاتش موج میزد و با افتخار از پسر شهیدش سخن میگفت.
مادر شهید سیرتنیا گفت: از جریان سوریه و مدافعان حرم مطلع نبودم و هنگامی که سردار همدانی به شهادت رسید متوجه شدم که در سوریه جنگ است و رزمندگان ما برای دفاع از حرم اهل بیت به آن جا میروند.
مادر شهید مدافع حرم با بیان اینکه پسرم ۲ روز بعد از شهادت سردار همدانی روانه سوریه شد بیان کرد: پسرم همیشه عاشق شهادت بود و به من سفارش میکرد که بعد از شهادتش گریه نکنم که مبادا دشمنان انقلاب سوء استفاده کنند که خانواده شهدا تمایلی به شهادت فرزندشان ندارند.
اشک در چشمان مادر حلقه میزند و میگوید: چند روز قبل از شهادت پسرم خواب دیدم که شهید شده و با توجه به اینکه خوابهای من همیشه رخ میدادند مطمئن شدم که پسرم شهید شده است.
مادر شهید سیرتنیا با اشاره به اینکه در ۲۸ روزی که پسرم در سوریه بود خواب خوبی نداشتم ولی روزی که شهید شد و پیکرش در سردخانه بود را راحت خوابیدم چون میدانستم پسرم به آرزویش رسیده است افزود: من هر وقت که سخنان مقام معظم رهبری را در تلویزیون میشنوم گریه میکنم ولی برای اسماعیلم گریه نکردم و او را تقدیم حضرت زهرا(س)، حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) کردم.
مادر شهید مدافع حرم از کودکی شهید میگوید: اسماعیل به سختی بزرگ شد و هنگامی که همسرم در جبهه حق علیه باطل بود من کارمند بیمارستان بودم و گاهی پیش میآمد که ۲ شب چیزی برای خوردن نداشتیم.
مادر شهید سیرتنیا با سخنانی برگرفته از افتخار و شهامت میگوید: اسماعیلم میگفت هنگامی که شهید میشوم زیاد بر سر مزارم حاضر نشوید و او را چون شهدای گمنام بنگریم.
بعد از گفتوگو به اتفاق مادر و پدر شهید بر مزار شهید سید اسماعیل سیرتنیا در گلزار شهدا رفتیم.
پدر شهید سیرت نیا با تأکید براینکه به جوانان ایران اسلامی توصیه میکنم که هیچگاه نماز را ترک نکنند افزود: همواره پشتیبان ولایت فقیه باشیم که تنها راه سعادت پشتیبانی از ولایت است.
مادر شهید سیرتنیا با بیان اینکه از جوانان خواستارم که همواره رعایت حجاب را اساس زندگی خود قرار دهند ادامه داد: جوانان ایران اسلامی همواره ادامه دهنده راه شهدا باشند.
منبع: خبرگزاری تسنیم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰