یادداشت/ حسن حبیبی:
تحمیل جنگ تحمیلی ۸ساله و کمکهای ایالات متحده آمریکا
.
به گزارش گیلانستان، سرهنگ حسن حبیبی بمناسبت ۳۱شهریور آغاز هفته گرامیداشت دفاع مقدس در یادداشتی نوشت:
ما مقتدریم
از منظر جهانی میتوان تحمیل جنگ بر ایران را واکنش نظام بین الملل به پیروزی انقلاب اسلامی تحلیل کرد که به وسیله دو قطب شوروی و آمریکا اداره میشد.
وقوع انقلاب اسلامی در دوران نظام دو قطبی، هم به دلیل آوردن دین به صحنه اجتماع و سیاست و هم به جهت مخالفت جدی با تقسیم جهان میان دو قطب شرق و غرب و اعلام جهت گیری «نه شرقی، نه غربی» در سیاست خارجی، فصل جدیدی در حوزه روابط بینالملل به وجود آورد که بیش از همه سیاستمداران و راهبرد نویسان آمریکایی را به فکر فرو برد.
از منظر جهانی میتوان تحمیل جنگ بر ایران را واکنش نظام بین الملل به پیروزی انقلاب اسلامی تحلیل کرد که به وسیله دو قطب شوروی و آمریکا اداره میشد، زیرا وقوع انقلاب اسلامی تنها رویداد دوران جنگ سرد بود که بدون موافقت یکی از طرفین اتفاق افتاد و از این رو هر دو قدرت موافق مهار آن بودند که از جمله مهمترین کارکرد بین المللی آن چالش در آموزههای لیبرالیسم و کمونیسم بود. با وجود این جنگی نیابتی محسوب می شدکه از سوی رژیم بعث عراق، بر حکومت نوپای جمهوری اسلامی تحمیل شد. به این دلیل نیابتی بود که قدرتهای بزرگ آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس و بعضی قدرتهای دیگر غربی و دولتهای منطقه، بر خلاف قواعد و مقررات مصرح حقوق بین الملل و لزوم رعایت اصل بیطرفی، از هیچ کوششی برای حمایت از صدام در جنگ دریغ نکردند تا بتوانند در دستیابی به انقلاب اسلامی به اهداف سهگانه خود در قلمرو ملی، بین المللی اسلامی و عرصه جهانی، مانع ایجاد کنند.
۱-در قلمرو ملی، با استخراج دادههای انقلاب اسلامی که در اسناد بالادستی جمهوری اسلامی موجود است، تبدیل ایران به یک قدرت بینالمللی، اولین هدف انقلاب اسلامی است. به همین دلیل، اصل اساسی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبتنی بر جهتگیری نه شرقی، نه غربی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مندرج است و در واقع به معنای مخالفت با آموزههای دین گریز و سلطهآمیز از نوع شرقی یا غربی آن است. زیرا در نظام دو قطبی قطبهای قدرت در پی حفظ سلطه خود هستند و به سیاستی تمایل دارند که تعارضات میان اعضای ضعیفتر نظام و جنگ بین آنها را ترجیح دهند تا نهایتاً به بیثباتی در کشورهای پیرامون منجر شود و مادامی که بیثباتی به هسته مرکزی سرایت نکند، این سیاست ادامه دارد. علاوه بر آمریکا که در مرکز حمایتهای همه جانبه از رژیم بعث عراق در تهاجم به ایران قرار داشت؛ رهبران شوروی نیز از این جنگ حمایت کردند، زیرا آنها نیز مانند آمریکاییها با حضور قطب دیگری در نظام بین الملل که بتواند ملتها و دولتهای مستقل را در یک سامانه جدید ساماندهی کند، مخالف بودند. بدین سان فشار نظامی بر ایران را فرصتی برای تاثیرگذاری بر تحولات سیاسی و نفوذ در ایران تصور میکردند، اما چنین نشد و حتی در اوج موشک باران شهرهای ایران، جمهوری اسلامی تقاضای شوروی برای کنار آمدن با این کشور در اشغال افغانستان در مقابل قطع کمکهای نظامی و موشکی این کشور به عراق را نپذیرفت. این امتناع از پذیرفتن پیشنهاد شوروی، تاکیدی بود بر این واقعیت که ایران راهی جدا از دو بلوک قدرت در روابط بینالمللی در پی گرفته است.
۲- از مهمترین دلایل وارد کردن عراق به عنوان طرف سوم در جنگ علیه ایران، همانطور که کسینجر میگفت، جلوگیری از اتحاد دو ملت ایران و عراق بود که در این صورت علاوه بر برهمزدن معادله قدرت در منطقه، راه برای هدف دوم انقلاب اسلامی که تلاشی برای ایجاد وحدت میان مسلمانان و در نهایت، بستر لازم برای ایجاد تمدن نوین اسلامی بود، فراهم میشد.
بیتردید تحلیل آمریکاییها این بود امواج انقلاب اسلامی در درون مرزهای ایران باقی نخواهد ماند. با توجه به شکستهای پیاپی مسلمانان در تقابل با استعمار در دهههای گذشته و موضوع مهم آزادسازی فلسطین که به یک ناکامی بزرگ، خاصه برای دولتهای عربی تبدیل شده بود، دولتهای طرفدار آمریکا در منطقه نیز دستخوش تحول خواهند شد. از این رو در پی ناکامیهای آمریکا در کودتا یا تجزیه کشور، تحمیل جنگ بر ایران را باید مهمترین راهبرد آمریکا برای بازگرداندن وضعیت مطلوب ایالات متحده در منطقه تلقی کرد که معتقد بود با سرکوب جمهوری اسلامی ایران میتواند به وضعیت مطلوب گذشته در منطقه برگردد. در این مسئله نیز روسها و آمریکاییها هم نظر بودند. آنها به درستی چنین میاندیشیدند که با توجه به تغییرات سیاسی و ساختاری که با انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاده و با التفات به اکثریت شیعه در عراق و حضور روحانیون متمایل به انقلاب اسلامی، امکان ادامه حکومتی با اقلیت بعثی، نمیتوانست مصون از تحول سیاسی باشد. از سوی دیگر، در صورت قرار گرفتن ایران به عنوان محور تلاشهای مسلمانان برای اتحاد و تمدن سازی، مسلمانان شوروی نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت؛ بنابراین شوروی نیز مانند آمریکا، وقوع جنگ و ادامه آن بدون پیروزی را مانع دستیابی جمهوری اسلامی به این هدف میدانست.
۳- از سوی دیگر میتوان تحمیل جنگ بر جمهوری اسلامی را در راستای جلوگیری از تلاش ایران برای دستیابی به هدف سوم انقلاب اسلامی یعنی، تشکیل قطب ضد سلطه و مرکب از ملتها و دولتهای آزادیخواه با هدف اصلاح ساختار و نرمهای حاکم بر نظام بین الملل تحلیل کرد، زیرا همانطور که اشاره شد، شعار نه شرقی، نه غربی، یعنی انتخاب راه سوم در عرصه بین الملل، که خواهان بسیاری در ملتها و دولتها داشته و دارد. بر این پایه از نظر جمهوری اسلامی نظام بین الملل بر آرای ملتها و دولتهایی که از ملتهای خود نمایندگی میکنند بیان نشده است، بلکه محصول توافق دو قدرت پیروز جنگ جهانی دوم بود.
جمهوری اسلامی معتقد است که در عرصه بینالملل حتما نیازمند یک نظام است، اما این نظام باید مبتنی بر عدالت و مد نظر قرار دادن حقوق ملتها و جلوگیری از استبداد حکومتها و پایان یافتن استعمار ملتها باشد. به همین دلیل پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، حمایت از مستضعفان و ظلم ستیزی و مبارزه با استکبار و استعمار، از مهمترین شاخصهای انقلاب اسلامی بوده و با اتخاذ دکترین مقاومت در روابط بینالملل، جمهوری اسلامی ایران توانسته توان و قدرت تاثیرگذاری خود را بر رویدادهای منطقهای و بین المللی و در حوزه امنیت و دفاع از کشور نیز تعمیق کند، چرا که از جمله مهمترین شاخصهای ارزیابی، توانایی حفظ امنیت ملی هر کشوری، در ارزیابی عمق نفوذ منطقهای و جهانی آن کشور تحلیل میشود. نهایت اینکه اگر از رویدادهای کوتاهی مانند قضیه مک فارلین بگذریم، اتخاذ دکترین مقاومت در طول یک دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چه در مدیریت بحرانهای قبل از جنگ، چه در مقابله با جنگ نیابتی رژیم بعث عراق، راهنمای عمل همه قوا، و نهادها و سازمانهای لشکری و کشوری جمهوری اسلامی برای مقابله با فزون طلبی نظام سلطه به رهبری آمریکا بود و برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران، مهاجمان به کشور را در دستیابی به اهداف خود ناکام گذاشت تا به عنوان نظریه انقلاب اسلامی وارد مفاهیم علوم سیاسی و روابط بین الملل شود؛ بدین معنا که هرگاه ملتی در مقابل دشمن و نظام سلطه مقاومت کند، علاوه بر این که از منافع ملی و ارزشهای کشور حفاظت میشود، دشمنان را در تحلیل جنگ بعدی در کشور منصرف خواهد کرد و ملت و مسئولان را در برنامه ریزی و پیگیری برای پیشرفت، مصممتر و منسجمتر خواهد کرد. دکترین مقاومت پس از جنگ نیز در نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت و نتایج درخشانی در پی داشت است.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰