روایتی از شهید «زکریا رحیم زاده» /اسلحه‌ای که تا کربلا دست به دست شد

روایتی از شهید «زکریا رحیم زاده» /اسلحه‌ای که تا کربلا دست به دست شد

شهید زکریا رحیم‌زاده از شهدای دوران دفاع مقدس در وصیتنامه‌اش می‌گوید برادران، اسلحه‌ام را بردارید و مبارزه را تا پیروزی ادامه دهید و امروز این سفارش او در کربلا، جبهه‌ مقاومت و اسلحه‌ای که انگار تا آنجا دست به دست شده است چه خوب تعبیر شد.

فاطمه آمد ولی بابا نبود

فاطمه آمد ولی بابا نبود

فرهاد قبل از به دنیا آمدن فاطمه به شهادت رسیده بود و فاطمه حضور پدر را اصلاً درک نکرد، محمد ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ به دنیا آمد، اوایل که کوچک‌تر بود متوجه عدم حضور پدرش نمی‌شد اما وقتی کمی بزرگ‌تر شد مدام می‌پرسید کجاست؟ چرا نمی‌آید.

رفتن به نوار ابزار