این داستان فردی بود که از پاهای خود ماند…
پا در بهشت و سر در غیربهشت
گیلانستان گزارش میدهد؛
اصولگرای دو آتشه دیروز و اطلاح طلب تندمزاجِ رد صلاحیت شده امروز/ اگر صادق بودید ابتدا از رشت ثبت نام میکردید
به روزنامه کیهان علاقه وافری داشت تا جائیکه ستونهای روزنامه کیهان را برش میزد و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار میدارد.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی گیلانستان، سالهای دهه هفتاد و پیکان آبی معاون فرهنگی بنیاد شهید گیلان را شاید امروز خیلیها به یاد نداشته باشند.
آقای معاون جانباز قطع نخاعی بود و یک اصولگرای دوآتشه محسوب میشد.
به روزنامه کیهان علاقه وافری داشت تا جائیکه ستونهای روزنامه کیهان را برش میزد و در اختیار نوجوانان و جوانانی قرار میدارد که با او ارتباط فکری داشتند
خیلی نگذشت که آقای معاون، مدیرکل بنیاد شهید گیلان شد و بر روال گذشته یک اصولگرای دو آتشه محسوب میشد که حتی باوجود محدودیتهای فیزیکی در فعالیتهای میدانی و مانورهای بسیجی و امربه معروف خیابانی هم شرکت میکرد و حضوری تمامقد داشت.
و ناگهان…
در اولین سفر محمد خاتمی – رئیس جمهور وقت – وقتی او در صف مستقبلین قرار گرفت و صورت او را بوسید و چفیه به گردنش انداخت موجی از تعجب در میان مردم رشت برانگیخته شد بهخصوص آنهایی که از نزدیک با او در جبهه اصولگرایی حضور داشتند و تحلیلهای تندوتیز او را درباره جریان دوم خرداد شنیده بودند.
آقای مدیرکل کمکم در مسیر تغییر قرار گرفت و مواضعش یک به یک دگرگون شد. آقای مدیر درزمانی تصدی پست مدیریت را بر عهده داشت که وضعیت مالی به سامان بود و بودجه خوبی در اختیار او قرار میگرفت و به انصاف باید گفت در رسیدگی به اوضاع خانوادههای شهدا هم جدوجهد خوبی داشت و فقط در یک فقره موفق شد بیش از پنج هزار نفر از والدین شهدا را در طی چند سال راهی سفر حج عمره مفرده کند.
اما…
یک صفت و ویژگی خاص آقای مدیرکل را همیشه آزار میداد. او تندمزاج بود. وقتی کارها بر روال مدنظرش بود با طمأنینه و آرامش به کارها رسیدگی میکرد ولی بهمحض کوچکترین اشکال و یا کمترین انتقادی بهشدت برآشفته میشد و در این حالت دیگر حتی معاونین او جرئت نزدیک شدن به او را نداشتند. در مواردی حتی فرزندان و همسران شهدا را بهتندی از اتاق کارش با داد و دعوا بیرون انداخت و پس از دخالت نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی هم حاضر به عذرخواهی نشد و بار کار خود را به گردن معاونش انداخت.
آقای مدیرکل دست به استعفایش هم خوب بود و بهمحض قرار گرفتن در تنگنا استعفا میداد و در چنین مواقعی چند باری دوستانش بساط حمایت از او را در اماکن مقدس شهر فراهم کردند و بهنوعی مدیران استان را وادار به تأمین نظر او کردند
ولی…
در یکی از همین موارد استعفا عرصه بر همه تنگ شد و آقای مدیرکل قافیه را باخت و از پست مدیریت برکنار شد. خشم و عصبانیت او حدی نداشت و جانشین او تا سالها آماج حملات او قرار میگرفت.
آقای مدیرکل راهی تهران شد و پستهای مدیریت مختلفی را در بنیاد مستضعفان و جانبازان تجربه کرد و به مدد قدرت تحلیلی که بهواسطه تحصیل در رشته فنی داشت موفقیتهایی هم به دست آورد.
او آرام نمیگرفت…
آقای جانباز حالا در سر سودای دیگری داشت. دیگر پستهای مدیریتی نمیتوانست او را قانع کند و به همین خاطر کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی شد. چه شد و چگونه توانست آرای لازم را به دست بیاورد قضاوتش با تاریخ ولی آقای نماینده بهمحض ورود به مجلس شورای اسلامی موضعگیریهای تندوتیز و هیجانی خود را آغاز کرد. حضور در مجلس شورای اسلامی در برهه بعد از فتنه سال هشتادوهشت به او مجال داد تا با سوارشدن بر امواج برخی مخالفان راه خود را برای جلب محبوبیت در جریان اصلاحات و اپوزیسیون باز کند
حالا او درباره هر موضوعی اعلام نظر و مصاحبه میکرد و چهره محبوب خبرگزاریها، سایت ها و روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب محسوب میشد
برای دوره بعدی همه گمان میکردند که آقای نماینده با توجه به صحبتها و عملکردهایش رد صلاحیت شود ولی در کمال ناباوری بعد از ردصلاحیت در شورای نظارت استان گیلان صلاحیت خود را از شورای نگهبان دریافت و برای دومین بار وارد مجلس شورای اسلامی شد.
جدای از عملکرد آقای نماینده در استان گیلان و انتسابات فامیلی و باندی و اعمالنفوذ در کوچکترین کارهای اجرایی استان علیرغم نص صریح قانون آقای نماینده حال خودش را بسیار بالاتر از سطح استان گیلان میدانست و با موضعگیریهای شاذ به گفته برخی از اطرافیانش در سر سودای ریاست جمهوری را میپروراند.
و ناگهان…
آقای نماینده علیرغم همه تلاشها و لابیگریهایش در دوره بعد رد صلاحیت شد و این بار موضعگیری بسیار تند و تیزتر از همیشه را در دستور کار خود قرار داد. آقای نماینده به مدد مدیران بنفش تا مدتها پستهای کشوری را عهدهدار شد و بعد دوباره به فکر کاندیداتوری نمایندگی مجلس در این دوره افتاد
تهران…
آقای نماینده از حوزه انتخابیه تهران ثبتنام کرد و در سر خیالات گوناگونی داشت که دوباره رد صلاحیت شد و این بار موضعی تندتر از همیشه علیه شورای نگهبان گرفت ولی بعد از مدت کوتاهی با چرخش صد و هشتاد درجه اعلام کرد که به قانون پایند است و وعده داد که در نوزدهم بهمن احتمالاً تائید صلاحیت خواهد شد و جالبتر آنکه بهمحض تائید صلاحیت به رشت تغییر حوزه خواهد داد و رقابت انتخاباتی را در رشت پیگیری خواهد کرد.
بیچاره رشت
در این دوره انگار هر کس در نیل به مقصودش در تهران جا میماند قصد دارد نماینده مردم رشت شود.
چرا چنین دیدگاهی در ذهن آقایان جا گرفته؟ بماند به وقتش ولی آقای نماینده سابق اگر صادق بودید در ادعای خدمت از ابتدا در حوزه انتخابیه رشت ثبتنام میکردید.
حالا که توفیقی در تهران ندارید لطفاً ابتدا از عمل اشتباه خود در رها کردن رشت از مردم شریفش عذرخواهی و طلب بخششکنید و آنگاه تغییر حوزه بدهید
آقای نماینده سابق شما جانبازید و به این واسطه حتماً محترمید ولی امام ما گفتند:
ملاک حال فعلی افراد است.
انتهای پیام/
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱