وقتی سریال قتل عام اراضی کشاورزی گیلان همچنان ادامه دارد!

زمینهای کشاورزی گیلان قربانی عدم دقت کامل در حفظ و حراست از میراثی شده که از نیاکان ما به ارث مانده و فروش این اراضی به غیربومیها صرفاً پله پرتابی شده برای عرضاندام غیربومیها و بهانهای شده برای دست روی دست گذاشتن بومیها.
به گزارش گیلانستان، مدتهاست که قصه غمانگیز اراضی حاصلخیز و پربرکت کشاورزی گیلان دل هر دردمندی را به رنج آورده و باوجود دغدغه بسیاری از نخبگان، فرهیختگان و مسؤولان استانی، همچنان بهصورت خاموش زمینهای کشاورزی گیلان قربانی عدم دقت کامل در حفظ و حراست از میراثی شده که از نیاکان ما به ارث مانده و ما بدون توجه به اهمیت امانتداری این طبیعت خدادادی، برای انتقال آن به آیندگان کوتاهی میکنیم.
قتلعام زمینهای کشاورزی گیلان
قصه پردردی است ساختارِ شرحه شرحه شدن اراضی حاصلخیزی که بهواسطه فروش به غیرگیلانیها اشک از چشمان هر گیلانی غیور درآورده و بغضی در گلوی هر ایرانی اهلفن شده، قتلعام زمینهای کشاورزی گیلان، حجت را بر همگان تمام کرده که گیلان مظلوم ما صرفاً پله پرتابی شده برای عرضاندام غیربومیها و بهانهای شده برای دست روی دست گذاشتن بومیها.
با خود اندیشیدم حالا که برخیها میگویند قوانین را سخت کردهایم و تغییر کاربری به اراضی نمیدهیم به سراغ برخی از روستاها بروم و نگاهی به آنچه در حال وقوع است بیندازم، تصمیم داشتم از شهر خارج شوم که ناگهان چشمم به روستای همجوار و چسبیده به دیوار شهر رشت افتاد و با خود گفتم باید از همینجا شروع کنم.
به سراغ روستای کویخ و روستاهای همجوارش رفته و منظرههای زیادی دیدم منظرههایی که هم اشک داشت و هم لبخند، هم قصه داشت و هم غصه، بهخصوص اگر خود از خانواده کشاورز باشی و رنج برنج را به چشم دیده باشی ناگهان اشک میریزی و درد میکشی.
برایم بسیار سخت و ناگوار بود دیدن محصور کردن شالیزارها ما بین کارگرانی که آمده بودند برای کشت برنج، مبهوت از این صحنهها، به کوچهپسکوچههای روستاها همچون “دو آب مردخ ” و دیگر روستاهای همسایه سری زدم، سر زدنی که غم بود و غصه، درد بود و هجران، بگذریم از باغهایی که یک روز سایه درختان میوه و صنوبرهای رشیدش چشمنوازی میکرد و امروز تبدیل به قطعه زمینهایی برای ساختن ویلاهای ازمابهتران شده، بگذریم از بریده شدن درختانی که یک روز تکیهگاه جوانان برومند روستایی بود و امروز قتلگاه کشاورزی مردم دیار گیل و دیلم.
هر چه جلوتر میرفتم صحنههای دردناکتری میدیدم با خود گفتم، “ندانستن خود نعمت بزرگی است ” وقتی ببینی و نتوانی کاری کنی جز غصه و نوشتن قصه کاری از دستت برنمیآید، راستش نمیخواستم به سراغ دهیاری و شورای روستا که ازقضا به شورای بخش هم مربوط میشوند بروم.
خب! چه میشود کرد، نزدیک انتخابات شوراهاست و سراغ نگرفتن از آنها ثواب بیشتری دارد با خود اندیشیدم بهتر است این گزارش را بدون مصاحبه با هیچ مسؤولی بنویسم تا شاید آنهایی که باید ببینند، ببینند و بیندیشند که در زمان مدیریت خود از مدیران کوچک گرفته تا بزرگ از دهیاری گرفته تا فرمانداری و حتی استانداری چه بلایی سر میراث گرانبهای مردمان دیار گیل و دیلم آوردند.
دخلوخرج کشاورزان همخوانی ندارد
مردمانی که خرج و دخلشان در کشاورزی همخوانی ندارد و دلالان، برنج اعلای گیلان را باقیمتی مفت از کشاورز میخرند و باقیمتی گزاف به ملت میفروشند، کشاورز چارهای ندارد مجبور است برای حمایت از فرزندان، تنها سرمایهاش را بفروشد تا شاید دلبندانش را در مسیر زندگی هدایت کند زمینهایی که خریدارانش قدرت خریداری زمین در استانهای دیگر مانند تهران را ندارند به سراغ گیلانیهای مظلوم میروند و در سایه غفلت مسؤولان امر، تیشه به ریشه کشاورزی گیلان میزنند.
دیدنیها زیاد بود، شالیزارهایی که خشک بودند و کنارش شالیزارهایی که آب داشتند، نمیدانم خشک بودن شالیزارها عمدی بود یا سهوی، برای اینکه بگویند خشک است و بتوانند تغییر کاربری بگیرند یا حقیقتاً از کمآبی است!
در حال تفکر به این نظم زیبای طبیعت بودم که کشاورزی را دیدم تکوتنها در میان مرزهای شالیزارش، بیل به دست گرفته بود تا مرزها را محکم کند به سراغش رفتم در مسیر با خود میگفتم یعنی برخورد این کشاورز با من چه خواهد بود اصلاً مجال سخن میدهد، حوصله حرف زدن از دردها و گلایهها دارد یا درگیر و دار گلایهها سکوت را ترجیح میدهد؟!
به کشاورز مهربان روستا، سلام و خدا قوتی گفتم، کشاورز قصه ما محاسن سپید کرده بود پرسیدم حاجآقا با زبان روزه بیل به دست گرفتهاید؟! لبخندی زد و گفت: «با زبان روزه اجرش بیشتر است.» گفتم: «این کار دیگر از شما گذشته کار جوانان است» پاسخ داد: «اینکه جوانان امروز باید کار کنند جای خود، اما جوانان دیروزِ ما هنوز نفس کار کردن دارند، اینجا کودکی کردم، قد کشیده، پدر و پدربزرگ شدم، من هیچگاه از کار کردن در شالیزارهای پرخاطره زندگی فرار نمیکنم.»
درد و دلهای پیرمرد کشاورز
حاج حسین آقا کلاه حصیربافی خود را از سر برداشت روی مرز مابین مزارع نشست و با لبخندی پرسید: «آمدی گشتوگذار یا برای کاری آمدی اینجا؟» گفتم: «حاج حسین آقا! مدتهاست فروش زمینهای کشاورزی بغض در گلو شده، با خود گفتم سری به روستاها بزنم شاید اوضاع بهتر شده باشد. تلخندی زد و گفت: «اوضاع فروش زمینها که خوب نیست اینجا را ببین این وسط شالیزار را دور کردند اگر اوضاع خوب بود وسط شالیزار محصور میشد؟!» گفتم: «تا حالا فکر کردید زمین شالیزار خود را بفروشید؟» پاسخ داد: «را! زندگی سخت است فشارها زیاد و من گاهی تا مرز فروش زمینهایم رفتم از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نمیکنم بخشی از زمین باغم را برای فرزندانم فروختم تا مسیر زندگی خود را آغاز کنند، اما هرچه با خود کلنجار رفتن نتوانستم از زمین کشاورزی بگذرم اینجا همه عمر جوانی من گذشت و حاصل دسترنج من، نفس این زمینهای حاصلخیز است، باید برنج هم استانیها و هممیهنانم را تأمین کنم من بهاندازه خودم احساس دین میکنم، هرچند که گله زیاد دارم از بیمعرفتی دلالان تاکمی لطفی مسؤولان از کمکاری دهیاران و بخشداران تا سیاسیکاریهای شوراییها برای رسیدن مسؤولیتهای زودگذر، من روستازادهام زمین کشاورزی حکم ناموس برای من دارد اینجا پدر و مادرم جوانی خود را خرج کرده و این میراث را به من منتقل کردند هر کاری کردم نتوانستم به این امانت خیانت کنم و آن را به قیمتی مفت در اختیار غیر گیلانیها قرار دهم این خاک حاصلخیز حکم ناموس برای من دارد.»
رنج دوران برای ملی شدن طلای زردرنگ گیلانیها
همینطور که سخن میگفتیم آفتاب کمکم میل غروب کردن داشت، ازآنجاکه حسین آقا با زبان روزه روی این خاک پررنج، تلاش میکرد باید برای افطار آماده میشد دیگر بیش از این وقت او را نگرفتم خداحافظی کردم و در حین برگشت با خود گفتم زمین کشاورزی برای پیرمرد کشاورز حکم ناموس دارد؛ یعنی شبیه اسلحه برای سرباز یا مرز برای مرزدار حکم ناموس دارد این واژه، ویژه ایرانیهاست و من چقدر خوشبختم که در دورهای زندگی میکنم که اگرچه نامهربانی زیاد است اما حاج حسین آقاهای زیادی نفس میکشند و عطر نفسهایشان برکت شهر، روستا، استان و کشور ما است.
فرماندار رشت: در برخورد قانونی با دهیاران خاطی کوتاه نخواهیم آمد!
موضوع مقابله با تغییر کاربریها آنقدر مهم است که نمیتوان بهراحتی از آن عبور کرد باید بهعنوان مطالبهای جدی از مسؤولان خواسته شود هرچند که برخی مسؤولان دغدغه دارند و پیگیرند برای مثال فرماندار رشت در جلسات ویژه مقابله با تغییر کاربری به نقش دهیاران تأکید کرد و گفت: «مسؤولان در هر سطحی باید خود را در برابر مردم مسؤول دانسته و پاسخگوی آنان باشند، ما باید پاسخگوی این مردم باشیم مردم نباید قربانی مشکلات قانونی و طرحهای غیر کارشناسی شوند، باید خود را جای مردم بگذاریم و از اول جلوی ساختهای غیرمجاز را بگیریم.»
علی فتحاللهی معتقد است که ساختوساز غیرمجاز یکشبه از خاک سر برنمیآورد بلکه یک یا دو سال طول میکشد تا ساخته شود، دهیاران باید پاسخگو باشند، مگر وسعت روستا چقدر است که اطلاع ندارند؟ نمیشود از اول جلوی سازنده را نگیریم و بعد از هزینه زیاد سازنده، صرفاً بگوییم تخریب شود!
فرماندار رشت با تقدیر از زحمات دهیاران، برخی از آنها را مقصر اصلی ساختوساز غیرمجاز از بدو ساخت دانست و تأکید کرد: باید با دهیاران خاطی برخورد قانونی شود، ما در برخورد قانونی با دهیاران خاطی کوتاه نخواهیم آمد.
کاش که این زمینها برای مسؤولان ما حکم ناموس داشته باشد و به همین راحتی در را برای استقرار غیربومیها باز نکنند، زمینهای کشاورزی طلاهای زردرنگی، هستند که باید برای ملی شدنش ۲۹ اسفندهای زیادی ایجاد شود برای ملی شدنش رنج دورانها برده شود و خوندلها خورده شود.
گزارش: محدثه فردی/ فارس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰