کد خبر : 52888
تاریخ انتشار : شنبه 31 خرداد 1399- 39: 10

نیکوکاری از جنس «آرسن میناسیان»/ اسماعیل پوروطن این بار با احداث «خانه عالمین آبجی گُله»

نیکوکاری از جنس «آرسن میناسیان»/ اسماعیل پوروطن این بار با احداث «خانه عالمین آبجی گُله»

اسماعیل پوروطن ۱۰سال پیش موسسه ای برای نگهداری کودکان بی سرپرست در طالب آباد انزلی احداث و بیش از ۶۴ نفر را سرپرستی می کند. وی حالا احداث یک خانه ویژه زنان سالمندان و یک مرکز درمانی رایگان را در دست اجرا دارد.

به گزارش گیلانستان،روی تابلوی سردر نوشته شده «خانه عالمین آبجی گُله کارفرما: خداوند یکتای بی همتا و بی نیاز احداث: ۱۲اردیبهشت ۹۹» لباس کار پوشیده و مانند یک ناظر، بر تمام کارهای احداث نخستین خانه نگهداری بانوان سالمند در روستای «طالب آباد» نظارت می کرد. مرکزی که قرار نیست فقط بانوان سالمندی را که از خانواده طرد شده اند، نگهداری کند، بلکه آنها قرار است مادربزرگ ۶۴ فرزند «خانه سبزاندیشان وطن» باشند و فرزندان این مرد ۷۰ساله از دانش و تجربه های مادرانه شان بهره ببرند.

 

«اسماعیل پوروطن» را همه می شناسند، نه فقط در شهر انزلی بلکه در ایران و چه بسا در دنیا. زیرا، سال گذشته بود که یکی از شبکه های خارجی فارسی زبان از «خانه سبز اندیشان وطن» گزارشی منتشر کرد. از خدمات انسان دوستانه مردی ۷۰ساله که اگرچه پدر ۶۴پسر و دختر یتیم است، ولی خودش را سرایدار خانه معرفی می کند. اگر می خواهید نگاه دیگری به زندگی داشته باشید، سری به «خانه سبز اندیشان وطن» بزنید، در مسیر جاده رشت به انزلی و بعد از دانشگاه آزاد، از هرکس آدرس موسسه آقای پوروطن را بپرسید، نشانتان می دهد.

موسسه ای که هیچ تابلوی معرفی ندارد، به این دلیل که موسس آن اعتقادی به نصب تابلوی «دارالایتام» و از این قبیل واژه ها ندارد، تا فرزندانش با برچسب بزرگ شده در«یتیم خانه» وارد اجتماع نشوند.

 

داستان «اسماعیل پوروطن» و معامله اش با «خدا» را کم و بیش در رسانه ها خوانده اید. مردی بالیده شده در محله «کهنه بازار بندر انزلی» که نخستین یتیم خانه ایران در انزلی روبروی خانه پدری اش بود. او نیز در ۳۵ سالگی از خدا می خواهد همه چیز به او بدهد و در ۶۰سالگی، همه را در راه خدا انفاق کند.

 

وی می گوید: « خودم دفتر مهندسی داشتم و در کار ساخت و ساز بودم و مهندس های زیادی در دفتر من کار می کردند. ۶۰سالم که شد دیدم خدا همه چیز به من داده است، آن زمان ۹ خانه، سه مغازه، ۱۲۱میلون تومان پول نقد، سهام قند شیروان و قوچان و یک ماشین شاسی بلند داشتم. ماشینم را فروختم و به مدت یک هفته با اتوبوس و تاکسی در خیابان گشت زدم. برخی روزها جلوی اداره برق انزلی که کارگران روزمرد جمع می شدند، می نشستم و در احوالات مردم و زندگی آنها دقت می کردم. دیدم همه جا حرف بچه هاست. با پول ماشینم، زمینی به مساحت هزار و ۲۱۱ متر در روستای طالب آباد خریدم و خودم یک خانه سه طبقه با تمام امکانات رفاهی، حیاط و فضای سبز برای نگهداری بچه هایی که بی سرپرست و یا بدسرپرست هستند، ساختم. اول ۱۶ نفر بودند ولی حالا ۶۴ فرزند از سراسر ایران دارم. به‌جز اینها، فرزندان دیگری هم دارم که مادر دارند ولی پدر آنها فراری و یا در زندان است. هزینه تحصیل و زندگی آن بچه ها را هم تامین می کنم. »

 

اسماعیل پوروطن در نقش پدرانه خود به‌قدری عمیق است که نه فقط به فکر بیمه عمر و تحصیلات عالیه فرزندانش است، بلکه برای ازدواج آنها نیز از تامین مسکن گرفته تا تهیه جهیزیه فکر کرده است. پدری که سرزده به خانه فرزندانش می رود تا از اوضاع زندگی آنها بی خبر نماند. « هر بچه ای که به این موسسه می آید، با حکم دادستانی حضانت آن را می گیرم. از همان ابتدا بیمه عمر می شوند و تمام هزینه های تحصیل و ازدواج آنها را می دهم. بعد از ازدواج نیز روز تولد خود و همسرشان، سالگرد ازدواج و تولد بچه هایشان به خانه شان می روم، ببینم چگونه زندگی می کنند و به چیزی نیاز دارند یا نه. الان چهار نوه دختری و ۲ نوه پسری دارم.»

 

از درب سبز رنگ «خانه سبز اندیشان وطن» که هیچ تابلویی ندارد، وارد حیاط و باغی شدیم که روی گل و گیاه های باغ، سال کاشت درخت و یک نام نصب شده است. در علت نامگذاری توضیح می‌دهد: « شب های اولی که بچه ها دلتنگ والدین خود می شدند و با جیغ و داد از خواب می پریدند، به ذهنم رسید با کاشت گل و گیاه آنها را از آن فضا خارج کنم و به آنها می گفتم شما الان پدر و مار این درخت هستید و باید مراقب آنها باشید تا بزرگ شوند.»

اما عجیب تر، دوچرخه و ماشین های زنگ زده ای بود که روی دیوار حیاط خودنمایی می کرد: « وقتی بچه ها وسایل بازی خود را خراب می کردند، می گفتم دیگر برای شما نمی خرم و دوچرخه را روی دیوار می گذاشتم تا عبرت بقیه شود. البته بعد از مدتی باز هم دوچرخه های جدید خریدم.»

 

انتهای حیاط، حوض و آبنمایی است با سه لاک پشت و اردک هایی که در آب شناورند و مرغ و خروس هایی که در یک حیاط فنس کشی شده خاک های حیاط را می کاوند. در دیگر سو، کارگاهی برای حرفه آموزی با امکاناتی همچون چرخ سفالگری، صفحه های خورشیدی، دار قالی، امکانات مجسمه سازی، تعمیرات موبایل و لب تاپ و ۲ عدد تلسکوپ برای رصد ستاره ها.

 

سالن غذاخوری پر است از سَفَرهای دسته جمعی بچه ها به شهرهای مختلف ایران، از مسابقات ورزشی گرفته تا گشت و گذار در تاریخ و طبیعت ایران، سفر به کربلا و پوروطن وعده داده که این بار سفر به ایتالیا، آلمان و سوئد را فراهم خواهد کرد.

 

نزدیک به «خانه سبز اندیشان وطن»، دو مرکز دیگر نیز توسط «اسماعیل پوروطن» درحال ساخت است. اولی «درمانگاه شبانه روزی سبز سلامت وطن» و دومی «خانه عالمین آبجی گله»، یک مرکز درمانی که امکانات تخصصی نظیر رادیولوژی، دندانپزشکی، اتاق های بستری و داروخانه دارد و قرار است به بیماران خدمات رایگان دهد و دومی پذیرای بانوان سالمندی خواهد بود که خانواده هایشان آنها را طرد کرده اند.

پوروطن در علت نامگذاری این مرکز می گوید: «سالمند یعنی از کار افتاده و من واژه سالمند را قبول ندارم. این مادربزرگ ها مثل یک کتاب هستند و هر روز باید تجربه هایشان ورق بخورد. بنابراین اولین خانه عالمین آبجی گله را می سازم. به مادربزرگ ها کمتر بها داده می شود، آنها زود فراموش می شوند اما پدربزرگ ها بیرون می روند و با دوستان و همسالان در پارک و قهوه خانه صحبت می کنند. » به گفته پوروطن هنوز «خانه عالمین آبجی گله» تکمیل نشده، برای پذیرش بانوان سالمند بی سرپرست از سراسر ایران به او تماس گرفته می شود.

 

پنجره ها بلند و کشیده تا زیرسقف است. پوروطن در این باره می گوید: آدم که مسن می شود، دیر خوابش می برد، مرتب فکر و خیال می کند. سقف را این‌گونه ساختم که شب ها ستاره ها را ببینند و روزها نیز بقدر کافی نورخورشید در هوای مرطوب گیلان به آنها برسد. روی دیوار سالن روبرو هم قرار است یک نقاشی بهار و جاده کشیده شود تا احساس زندگی در این خانه موج زند. جاده ای که بانویی با چادر صورتی و گل های بنفش از آن عبور می کند. با شعری که خود برای بانو فاطمه زهرا(س) سروده ام: «آغوش وطن تشنه دیدار شماست یا زهرا/ مهتاب خجل زنور رخسار شماست یا زهرا/ خورشید که در اوج فلک خانه اوست/ همسایه دیوار به دیوار شماست یا زهرا».

 

پوروطن می گوید: روزی که دارایی هایم را برای احداث «خانه سبز اندیشان وطن» فروختم، به خدا گفتم تو می دانی من آدم مغروری هستم و از کسی کمک نخواهم گرفت، اگر پشتم باشی، به این بچه ها خدمت می کنم و حالا بعد از ۱۰سال به‌جای ۹خانه، ۱۶خانه به من داده است، به‌جز چهار خانه که در اختیار فرزندان این مجموعه است که برای خود تشکیل خانواده داده اند، بقیه را اجاره داده ام و با اجاره آن هزینه های موسسه تامین می شود. البته هستند خیرهایی که به مجموعه کمک می کنند، ولی من اینجا دستگاه کارت خوان ندارم. هرکس خواست کمک کند، بیاید و از نزدیک فعالیت های موسسه را ببیند و اگر ارتباط برقرار کرد، می تواند کمک کند. ولی اینگونه هم نیست که اگر کمکی نرسد، در تامین هزینه ها ناتوان باشم. خدا خودش پشت من بوده و تا کنون از هیچ نهاد و موسسه ای کمک نگرفته ام و وابسته به جایی هم نیستم. ۱۴نفر در این مجموعه کار می کنند که همگی مدرک روانشناسی دارند. همه را بیمه کرده و حقوق آنها را می دهم.

 

درب ورودی ساختمان، تصویر شخصیت های بزرگی همچون شهید رجایی، مدرس، سهراب سپهری و دکتر محمد معین و… نصب شده تا به گفته پوروطن، به فرزندانش یادآوری کند که با تلاش می توان به درجات بالا رسید. هم او سردیس برخی از مشاهیر گیلان و ایران را در باغ حیاط نصب کرده است. سردیس میرزا کوچک جنگلی، ابوالقاسم فردوسی و پروفسور مجید سمیعی و حالا می خواهد سردیس آرسن میناسیان را بسازد. تصویری از مسیح گیلان را که بی حد و مرز و بی توجه به آیین و مذهب به مردم عشق می ورزید. در «خانه سبز اندیشان وطن» گویی دوباره نیکی های آرسن میناسیان پس از ۴۳ ترویج می شود.

پایان پیام/شبستان

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رفتن به نوار ابزار